اولین بار که این سایت اومدم داستان زندگی یک خانم کوچولو رو خوندم که حقیقتا اشک ها ریختم
ایشون ۱۳ سال از همسرش کوچکتر بود اسم همسر امیر بود و کارمند باوجود علاقه زیادی که بینشون بود
آقا با دختر عمه مطلقه ازدواج دوم میکنه ایشونم دوتا دختر داره خدای من چه روزهای بدی بود وقتی تاپیک هاشو می خوندم
آخرین تاپیکش رفت کربلا دیگه ازش خبری ندارم