2777
2789

شاید عجیب باشه براتون اینو هیچوقت برای کسی تعریف نکردم ولی میخوام امشب بگم ببینم دلیلش چیه از هرکسی بدم میومد یا جلوش سوتی میدادم فوت کرد؟


داستان از بچگیم شروع میشه وقتی ۱۲ سالم بود شوهر عمم که پیر بود وقتی میرفتیم خونشون دست میورد روی کمرم جلو بقیه میگفت میخوام ماساژش بدم من حس بدی میگرفتم ازش متنفر بودم دقیقا چندماه بعد این قضیه تصادف وحشتناکی توی جاده کرد با اینکه ماشینش از این بادکنک ها که میان جلو صورت داشت فوت کرد! همون سال ها جلوی شوهر خواهرم یه حرف خیلی بد سوتی دادم که میخواستم آب شم برم توی زمین اونم بعد یک سال مواد کشید توی خواب فوت کرد! شوهر خالم با وضع نامناسبی اتفاقی توی خونه منو دید و بعد یک سال اونم از بالای دوطبقه خودکشی کرد... جلوی زن داییمم داشتم با تلفن با دوستم حرف میزدم حرف نامناسبی از دهنم پرید اونم بعد یه مدت به خاطر دخترش قرص خورد خودکشی کرد... یکی از فامیلای رلم وقتی با رلم با ماشین بیرون بودیم من تیپم زیاد خوب نبود مارو دید و مجبور شدم از ماشین پیاده شم احوالپرسی کنم و توی ذهنم موند همش خجالت میکشیدم میگفتم فلانی منو با اوضاع و تیپ بد دیده که اونم خودکشی کرد خودشو دار زده چندماهه فوت شده دکتر ماما بود تا رلم با من آشناش کرد فوت کرد!! .... مادربزرگ من پیر بود و فلج پرستار گرفتیم واسش تنهایی زندگی میکرد یه پسر فامیل دور داشتیم مادر بزرگمو دوست داشت گاهی اوقات میومد سر میزد بهش و شب میموند منم بچه بودم پیش مادربزرگم بودم اون شب پسره منو از پشت بغل کرد میگفت اجی کوچولو بیا لالاکنیم اونم دو سه سال پیش به علت مریضی فوت شد کلا فکرم درگیر کسی که جلوش سوتی دادم و ازش خجالت کشیدم یا بدی بهم کرده میشد اون شخص فوت میشد!!! دوستان لطفا مسخره نکنید حرفامو جدی زدم خودم مو به تنم سیخ شده نگید چرا همش شوهر عمه و شوهرخاله و.... بوده. فقط فکرم خیلی درگیره خواستم با شما درمیون بزارم ببینم نظرتون چیه چرا اینجوریم من؟؟؟ چشمم شوره؟

بچه ها باورتون نمیشه!  برای بچم از «داستان من» با اسم و عکس خودش کتاب سفارش دادم، امروز رسید خیلی جذذذابه، شما هم برید ببینید، خوندن همه کتابها با اسم بچه خودتون مجانیه، کودکتون قهرمان داستان میشه، اینجا میتونید مجانی بخونید و سفارش بدید.

یکم تفاوت داریم با هم

من تصور میکنم اتفاقات رو پیش میاد

مثلا مرگ یه ادم مسن تو فامیل

یا حتی تصادف، من تصادف به چشم ندیده بودم 

با خودم گفتم کاش یه بار که خواست جایی تصادف بشه منم باشم و ببینم چطوریه 

دوبار پیش اومد به فاصله تقریبا سه ماه بعد از حرفم

آدمی هم هستم که واقعا حسادت نمی کنم مثلا نمیگم وای این بچه چه خوشگله کاش زشت شه فلان

ولی تا ذوق کنم براش یهو میبینی میخوره زمین 

دیگه سعی میکنم هر فکری تو ذهنم میاد سریع حواسم رو پرت کنم

 بعضی وقتا حس می کنم دست راست عزرائیل شدم

یکم تفاوت داریم با هممن تصور میکنم اتفاقات رو پیش میادمثلا مرگ یه ادم مسن تو فامیلیا حتی تصادف، من ت ...

منم همینجوریم دقیقا.مثلا یه روز به مامانم گفتم کاش امروز که میرفتیم بیرون کیوی میخریدیم هوس کردم مامانم گفت نه بابا کیوی خوب نیست یه میوه دیگه میخریم. فرداش شوهر خالم که بار میبره زنگ زد گفت دو جعبه کیوی از شهرستان براتون اوردم. منم احساس میکنم چشمم شوره یه بار به گوشی دختر عمم نگاه کردم تو دلم گفتم خوشبحالش فرداش گوشیش از دستش افتاد ال سی دیش شکست. 

منم همینجوریم دقیقا.مثلا یه روز به مامانم گفتم کاش امروز که میرفتیم بیرون کیوی میخریدیم هوس کردم مام ...

آفرین دقیقا ..

از طرفی من به یه چیزی فکر کنم مثلا استخر رفتن حداکثر حداکثر یک روز بعدش یکی میاد میگه بریم استخر

یا عجیب تر این که یه کلمه رو بکار ببرم مثلا یهو بگم هورا

تلویزیون هم همین دیالوگ پخش میشه درجا

یا یکی از بیرون صداش میاد این رو میگه

انگار با همه چیز تله پاتی دارم ..

چشم شور نمیدونم مگه چشم شور از روی نیت بد نیست؟

من نیتم بد نیست گاهی پیش میاد بگم کاش منم داشتم کاش منم اینطوری بودم ولی واقعا بد نمیخوام برای طرف

حتی برای برطرف کردنش کلی تو ذهنم تلقین میکنم به نیت خوب

آفرین دقیقا ..از طرفی من به یه چیزی فکر کنم مثلا استخر رفتن حداکثر حداکثر یک روز بعدش یکی میاد میگه ...

وای فکر کنم منو تو همزاد هستیم دقیقا همین چیزایی کع گفتی برای منم هست

ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792
داغ ترین های تاپیک های امروز
توسط   ابرو_کمونیa  |  5 ساعت پیش
توسط   naziiiiiiiiiiiii6971  |  5 ساعت پیش