امروز با گوش كردن آهنگي كه در كودكي و نوجواني ام بهش گوش ميكردم la isla bonita مدونا ،به روزهاي گذشته رفتم و احساس و شور اون روزها رو دوباره تجربه كردم
امروز خودم رو در آرامش بيشتري ميبينم،بسياري از كارهايي كه ميبايست انجام ميدادم رو انجام دادم و به چیزهایی که دارم میبالم
پدر و مادري كه به من پروبال دادن تا محدود نباشم وخودمو باور داشته باشم،
خواهرهای همراه و مهربانم
همسري كه هميشه منو تشويق به پيشرفت در كار و درسم ميكرد و دختري كه عاشقانه دوستش دارم،
تجربه كاري و تحصيلات مرتبط،
چيزهايي كه با استقلال مالي و تلاش خودم خريدم،
استايل و سبك پوشش خاص خودم ،
الان فقط اينارو ميبينم
ضعفهام رو پذيرفتم و تلاشهام رو كردم و همچنان برنامه ريزي دارم براي زندگيم...
چيزهايي ك بدست نياوردم و قبول كردم و ناراحتشون نيستم،الان و در این لحظه به زخم ها و دردهاي گذشته فكر نمي كنم...
آرزوهام توي ديدن شادي و موفقيت دخترم خلاصه ميشه و ديدن جاهاي ديگه دنيا كه نديدمشون
اين لحظه اين حس و حالمه و فکر میکنم حس و حال بیشتر آدمایی هست که تو زندکی خودشون و باور داشتن و تلاش کردن....