خلاصه ما هم قضیه رو جدی نگرفتیم اصلا، الان زنگ زده میگه آدرس و شماره تماس منو میخواد با پسرش حرف بزنیم، ما هم نمیشناسیم نمیتونیم اعتماد کنیم،میگه موردی نداره بعدا آشنا میشیم،حتی اسم پسره رو به زور گفت و فامیلیش رو هم نگفت، هرچی هم میگیم نه،خیلییی اصرار داره، میگه: عروس خونه زندگی جمع کن میخواد، با هرچی قهر نکنه بره، پسرش اگه منحرف شد با زبان خوش توضیح بده و راهنمایی کنه،دمدمی مزاج نباشه و قهر نکنه بره و بشینه سر خونه زندگیش با همه چیز بسازه..
از اونجایی که ما خیلیی آدمای ساده و با صداقتی هستیم، منم زیاد شانس ندارم،میترسم، دیروز یه عالمه دختر محجبه و چادری اونجا بود، چرا باید بیاد سراغ من؟ و وقتی هم ما رو دقیق نمیشناسه چرا انقد زود اینهمه اصرار داره به خواستگاری؟
میترسم خدایی نکرده معتاد باشه، یا خیانتکار یا طلاق داده باسه و... دلیل اینهمه اصرار رو درک نمیکنم، میترسم، میشه لطفا راهنماییم کنید؟
ممنونم