سلام دوستان
حالم اصن ی جوری عجیبه چهار روزه با همسرم دعوای بدی کردیم (سر خونه زندگیم نرفتم) ( جلوی خانواده من دعوامون شد) خبری ازش ندارم اولاش بیخیال بودم الان ی چیزی ب جونم افتاده از طرفیم ف...ل گرفتم گفت طل...سم دعا داری راست میگفت توماشین همسرم دعا گذاشته بودن چند وقت قبل دعوامون پیداش کرده
بعد گفتش خودم باید برم سمتش چون لجبازع بیشتر تقصیرم گردن من بوده گفت ب خودکشی ممکن فکر کنه وب اینک ب اخر راه رسیده گفت نرم سمتش کارمون ب دادگاه میکشه کجدا شدنمم ب این راحتی نیست بعدشم کلی اذیت میشم اما فرصت بدم زندگیمون بهتر میشه
ب مامانم گفتم برم سمتش گفت نه بری بدتر میکنه پرو میشه مامانمم حرفهاش درسته منم بلاتکلیف نمیدونم چیکارکنم