وای من همیشه میگم خدا بتونم اشهدمو بگم. بچه های دوروز پیش زفته بودیم پمپ بنزین ماشین بغلی اقاهه پیاده شد بنزین بزنه یهو چشم به چشم من شد شاید باورتون نشه یهو من ترسیدم ازش واس خیلی دلهره میکرفتم نگاهش میکردم حس وحشتناکی بهش داشتم انگار عزراییل مسن بود. پیش خودم کفتم یاخدا عزراییل بیاد چطوزی نترسم من از این اقا ترسیدم از اون چطوری نترسم. وای هنوز که هنوز یاد مرده میوفتم تنم میلرزه حس خیلی بدی ازش میگرفتم.حس منفی حس ترس حس وحشتناک
حدیث مَنْ عَرَفَ نَفْسَهُفقد عرف ربه شناخت خدا را از طریق شناخت نفس امکان‌پذیر دانسته است. در این حدیث از پیامبر(ص) آمده است: «هرکس خود را بشناسد، قطعاً خدایش را خواهد شناخت.»
فلسفه یعنی شناخت خودو جهان برای شناختن خدا
برنامه ی جالبی بود؛یه بار یادمه تکرار برنامه رو داشتم نگاه میکردم؛ ماه رمضون بود؛ با خودم گفتم ؛ چطور میشه که روح جدا بشه؛ از بدن و سبکی رو احساس کنی؟
بعد نیم ساعت خوابم برد؛ احساس کردم به طور عجیبی و با سرعت غیر قابل تصور؛ به سمت بالا میرفتم.خیلی واضح سبکی بدنمو حس میکردم ؛ وارد محیطی شدم که تا چشم کار می‌کرد؛ سفیدی مطلق بود؛ خیلی آرامش داشتم؛ تا اینکه دخترم اومد تکونم داد ؛ بیدار شدم. ناراحت شدم که اون آرامشه ازم گرفته شد.😔
ارسال نظر شما
جدیدترین تاپیک های 2 روز گذشته
تاپیک های به روز شده
4 ثانیه پیش
4 ثانیه پیش
7 ثانیه پیش
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های 2 روز گذشته
داغ ترین های تاپیک های امروز
