خواب دیدم...
بازم خوابتو دیدم...
بعد ۴ سال که در حقم نامردی کردی و تو اوج عشقی که بهت داشتم تنهام گذاشتی بازم من خوابتو میبینم...
یادته میگفتی هیچوقت تنهات نمیزارم؟؟پس چیشد؟؟الان کجایی ببینی که ۴ ساله دارم از نبودت زجر میکشم؟؟
کجایی ببینی که تو ۲۱ سالگی کلی از تار موهام سفید شده؟؟
کجایی ک ببینی ۴ ساله افسردگی دارم؟؟
کجایی ک زندگی تیره و تارمو بعد از رفتنت ببینی؟؟؟
من خیلی بچه بودم
تو بچگی عاشقت شدم بهت گفتم دلمو نشکن مگه نگفتی من نامرد نیستم؟؟؟مگه تو نبودی ک بخاطر من میخواستی خودتو از ساختمون ۶ طبقه بندازی پایین؟؟پس کو اون همه عشق؟؟؟
خیلی دلم برات تنگ شده
اونقدر دوستت داشتم که هنوز بعد ۴ سال همه ی خواستگار ها و موقعیت های خوبمو رد میکنم چون هنوز نتونستم تورو فراموش کنم
چون نمیتونم کس دیگه ای رو تو دلم راه بدم
چون نمیتونم کسیو جات بزارم
یادته میگفتی اگه با تو ازدواج نکنم تا اخر عمرم مجرد میمونم؟؟؟یادته؟؟؟پس چیشد؟؟چرا بازیم دادی اخه😔
چطور دلت اومد یه غریبه رو جام بیاری
چطور دلت اومد اون نقشه هایی ک باهم کشیدیمو با یکی دیگه اجرایی کنی؟
چطور دلت اومد حتی همونجایی عقدش کنی ک باهم کلی راجع بهش حرف زده بودیم و برنامه ریخته بودیم؟؟
تویی ک به بابام میگفتی بابا به مامانم میگفتی مامان
تویی که هر روز ب پدر و مادرم زنگ میزدی و خودتو انقدر تو دلشون جا کرده بودی
چطور دلت اومد دلمو بشکونی😔
میدونی دیدن عکس عشقت تو لباس دامادای پای سفره عقد کنار یه غریبه،تو همون مکانی ک همش میگفت با تو میخواد اونجا عقد کنه،چه حالی داره؟؟؟
هیچوقت نمیبخشمت