دیروز رفتم سر بزنم خونه مادرم بعد یک ماه. مادرم کلی اخم و تخم کرد بابام پول داد دخترم صد تمن کلی زورش اورد همین دیروز براش پارچه لباس سفارش دادم.
من شاغلم ماه پیش زایمان کردم مادرم سر زایمانم کلی اذیتم کرد همش به فکر پسراش بود که بیا خونه من شکشون را سیر کنه خودش حنا میراشت سرش همش دکتر میرفت و...
دیشب قرار بود برگردم خونه بابام گفت ن زنگ بزن شوهرت هم بیاد منم زنگ زدم اونم دوست داشت بیاد و دعوت را قبول کرد.ما ۸ ساله ازدواج کردیم کلا ۸ بار همسرم نیومده خونه بابام اینا.
بعد از عمد غر میزد به بابام. بهش حرف میزد حرف زشت هم میزد. بلند بلند ...
فکر کنم بخاطر اومدن همسرم بود.
یخاطر همین اخلاقش کلی همسرم به من طعنه میزنه تو دعوا. بهش گفتم بس کن همسرم میشنوهه طعنه میزنه گفت غلط کرده و ساکت نمیشد بدتر میکرد. گفتم بخدا تو دعوا میگه ادم دیوانه این اخلاقا رو داره شروع کرد فحش و فحش کشی به همسرم بلند بلند. منم گفتم بس کن میفهمه بدتر میکرد کلی حرف بار خودم و همسرم خانوادش میکرد. ما اتاق دیگه بودیم.
(خودش منو وادار کرد باهاشون وصلت کنیم خودشم همش طعنه میزنه همسرت اینطوره و اونطوره و...)
گفتم ن تنها من بلکه اون خواهرم هم میگه بخاطر اخلاقت همسرش طعمه میزنه
ادامه....