من و خواهرشوهرم خیلی باهم خوب بودیم
سر یه مساله ای یکسال پیش تو جمع سر طرفداری از برادرش به مادرم توهین کرد... و منم رابطمو باهاش قط کردم...
شوهرمم رابطشو باهاش کم کرد
و خواهرشوهرم به قدری کنترل گره که باعث شد همه فامیل کم کم با من قطع رابطه کنن
انقد تو گوش شوهرم خوند که خودت تنها بیا لزومی نداره با زنت بیای....
کم کم الان هفته ای یه بار میره دیدنش
حرصم از این میگیره که شوهرم میگفت من دوست ندارم بدون تو برم
حالا چرا میره؟؟؟
و اینکه به من اونجور که میخوام نمیرسه
چرا باید به خواهرش اهمیت بده
ولی من هرجا بگم بریم میگه خسته ام