من چن شب پیش خواب عزراییل دیدم اومد کنارم باهام حرف زد زیاد یادم نیست
توخواب دیدم بابام فوت کرده بعد من اینقدگریه کردم توخواب بعدش اومد بم گفت همه ب ی طریقی باید ازدنیا برین ناراحتی نداره داشتم باهاش حرف میزدم گفتم من باتصادف از دنیا میرم گفت نه تازه داشت بهم میگفت ک کی از دنیا میرم ک با وحشت از خواب پریدم تا یک ساعت از ترس دیگه خوابم نبرد خیلی وحشت کرده بودم