
اینو امروز خوندم بچه ها... حقیقتا دلم گرفته.
من قبلا دوست داشتم بچه چندتا داشته باشم. ولی ازدواج که کردم و یکی آوردم، حقیقتا دیدم همین برام کافیه!
و همه عشقی که از دنیا میخوام به دست آوردم
من یادمه ما سه تا بچه بودیم ، شیر به شیر هم نبودیم فاصله امون نرمال بود. ولی مثلا دختر دایی ای دختر عمویی داشتم به فرض، تک فرزند بودن واقعا
و به جای اینکه اون اصرار داشته باشه بیاد با ما بازی کنه ، همش برامون طاقچه بالا میذاشت و ما باید التماس میکردیم باهاش بازی کنیم چون برای هم تکراری شده بودیم و همش دعوا داشتیم باهم
و بعضی تفاوتا و تقسیم بندی منابع خانواده وجود داشت
که اذیت میشدم خودم به عنوان بچه اول
ولی اونا که تک فرزند بودن جلوی چشممون غرق محبت و نعمت بزرگ میشدن و هنوزم میشن
میدونم این خودخواهیه یجورایی
چون الان نسل شیعه و نسل ایرانی در خطره و نیاز به فرزندآوری داریم
اما پس خودم چی؟ خودم همین بچه کافیه بزرگ شد میخوام به خودم برسم. درسمو تموم کنم کار کنم شکوفا بشم. وضع مالیم خوب بشه تو دهه سوم چهارم زندگیم کیف دنیا رو کنم مگه چند بار زندگی میکنم
تا اینکه چندتا بچه بیارم نه به تربیت و نیازهاشون برسم
و نه به خودم و آرزوهام. و دوباره غرق بشم تو اقیانوس افسردگی!
و از طرفی تک فرزندها همدلیشون کم میشه، دیدم چجوری هستن انگار سازگاری با محیطشون کمتره و طاقت ندارن بهشون بگی بالا چشمت ابروعه نمیخوام توهین کنم منظورم اینه حساس هستن
با وجود همه اینا نظر شما چیه
می ارزه که به خاطر خودم و بچم یه راه جلوگیری سفت و سخت پیش بگیرم؟ 🙃