2777
2789
عنوان

کینه

337 بازدید | 7 پست

دیر زمانی نیست که دریافته ام

وقتی از کسی کینه ای به دل می گیرم، درحقیقت برده ی او می شوم؛

او افکارم را تحت کنترل خود می گیرد؛

اشتهایم را ازبین می برد؛

آرامش ذهن و نیات خوبم را می رباید و لذت کار کردن را از من می گیرد؛

اعتقاداتم را ازبین می برد و مانع از استجابت دعاهایم می گردد؛

او آزادی فکرم را می گیرد و هر کجا که می روم برایم مزاحمت ایجاد می کند؛

هیچ راهی برای فرار از او ندارم.

تازمانی که بیدارم، بامن است و وقتی که خوابیده ام، وارد رویاهایم می شود؛

وقتی مشغول رانندگی هستم یا وقتی در محل کار خود هستم، کنارم است؛

هرگز نمی توانم احساس شادی و راحتی کنم...

او حتی بر روی تُنِ صدایم نیز تاثیر می گذارد؛

او مجبورم می کند تا به خاطر سوء هاضمه، سَر دَرد و یا بی حالی دارو مصرف کنم؛

او لحظات شاد و فَرح بخش زندگی را از من

می دزدد؛

بنابراین دریافته ام

اگر نمی خواهم یک برده باشم، در دل نسبت به دیگران کینه و رنجشی نداشته باشم!

خود را در آیینه نگریستم

و دریافتم ارزش من بیش از یک فکر نا آرام است.


حالا هی کینه و تنفر از خواهرشوهر و مادرشوهر و جاری رو باخودتون حمل کنین و اعصابتونو داغون کنین😕 بیاین بیخیالشون بشیم و وقت و فکرو انرژیمونو صرف چیزای خوب بکنیم😍


بچه ها باورتون نمیشه!  برای بچم از «داستان من» با اسم و عکس خودش کتاب سفارش دادم، امروز رسید خیلی جذذذابه، شما هم برید ببینید، خوندن همه کتابها با اسم بچه خودتون مجانیه، کودکتون قهرمان داستان میشه، اینجا میتونید مجانی بخونید و سفارش بدید.

دقیقا 

افرین 

اما من جرات نکردم بگم ترسیدم بواسطه مادر شوهر بودن ناراحت بشن دوستانم 

اما واقعا کینه مثل خوره از درون ادما را میخوره 

از محبت خارها گل میشود 

ادمها را نباید به هر قیمتی نگه داشت . همه برای ماندن نمی ایند. ادمی که میماند جنسش با دیگران فرق دارد.....برای ماندنش مجبور نمیشوی خودت را تغییر دهی .اینو بیاد داشته باش برای نگه داشتن ادما نباید خودتو زیر پا له کنی.....ادما باید با دلشان بمانند نه با جسمشان....
منم شدیدا کینه ای هستم ولی نمیتونم کاری کنم ..بدترین ضربه هارو خوردم و این کینمو نسبت به کسایی که ضر ...

منم قبلا مثل شما بودم ولی به مرور زمان که سن و تجربه م بیشتر شد دیگه کارای هیچ کسی جز همسرم برام مهم نیست و از کسی توقعی ندارم و به این نتیجه رسیدم که سرم تو کار خودم باشه و کاری به کار اطرافیان و مخصوصا خونواده ی همسر نداشته باشم آسوده ترم!

البته من فقط 27سالمه ها، ولی نزدیک 7 سال از ازدواجمون و 10 سال از آشناییمون میگذره

دقیقا  افرین  اما من جرات نکردم بگم ترسیدم بواسطه مادر شوهر بودن ناراحت بشن دوستانم  ...

حرف راست ناراحت شدن نداره! به نظر من محبت زیاد هم نباید کرد به بعضیا و همین که کنارشون خنثی رفتار کنی کافیه! محبت انتظار میاره

منم قبلا مثل شما بودم ولی به مرور زمان که سن و تجربه م بیشتر شد دیگه کارای هیچ کسی جز همسرم برام مهم ...

اصن به خانواده ی همسر تنها اینجوری نیستم هرکسی یه بدی بکنه درحقم دیگه کاملا از چشمم میوفته و شدید کینه میگیرم‌به دلم شاید‌قهر نکنم ولی دیگه دیدم به اون شخص کاملا تغیرر میکنه دیگه مث سابق گرم نمیشم باهاش 

"تو زندگیم یه نفر هرگز بخشیده نخواهد شد"
اصن به خانواده ی همسر تنها اینجوری نیستم هرکسی یه بدی بکنه درحقم دیگه کاملا از چشمم میوفته و شدید کی ...

منم همینطورم! فقط به جای تنفر و کینه از زندگیم دیلیتش میکنم و دیگه فکرمو مشغول خودشو کاراش نمیکنم و بحثی هم در مورد چراییش پیش بیاد خیلی ریلکس و راحت تعریف میکنم

ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های امروز