من جهیزیه م رو خیلی سبکخریدم. میدونم بازم به خانواده م فشار اومد،ولی سعی کردم هیچی غیرضروری نخرم. کلا هم هیچ وقت آدم پرخرجینبودم مثلا لباس زیاد نمیخریدم. سیسمونی دخترمم سبکخریدم، خودمم خریدم ولی بعدش بابام بهم بیشترشو داد پولشو.
از بعد دخترم دوسه ساله کمی دست و بالمون بازتر شده، حقوق شوهرم بیشتر شده. این دوسه سال بیشتر لباس خریدم. برای خودم، دخترم، همسرم. وسایل خونه اضافه کردم کمی. ولخرجی نکردما، ولی نسبت به قبل راحت تر خرج کردم.
مثلاً تخت نداشتم، تازه خریدم.
ولی این دوسه سال همیشه با هر خرجی یه عذاب وجدانی داشتم که زندگی م مجهزتر و راحت تر از خانواده م بشه. هیچ کدوم از خواهربرادرام ازدواج نکردن. درس میخونن. مثلاً می بینم برادر دانشجومچقدر کم لباس میخره، خجالت میکشم لباس نو و شیکامو بپوشم. خودمم دانشجو بودم همونطور زندگی کردم، اول ازدواجمم تو سختی بودم. ولی الآنم که یه کم میتونم راحت تر باشم مدام این مقایسه و عذاب وجدان وحسای بد رو دارم.
آینده خواهر برادرامم روشنه، ده سال از من کوچیکترن،دارن درس میخونن رشته های خوب. ولی بازم نمیتونم راحت و با آرامش زندگی کنم:(
حتی برای دخترمم وسیله میخرم حس بد میگیرم.
الان اونقدر حس بدی دارم که تخت خریدیم و خانواده م ندارن:( از اول عروسی آرزوشو داشتم که تو جهیزیه منبود بتونم یه روز بخرم، ولی حالا کلیحسبد دارم:(((