2777
2789
عنوان

قصه زندگی یه دختر چاق

| مشاهده متن کامل بحث + 7958 بازدید | 90 پست

چیزی که برای همه دنیا لذت بخشه برا ما چاقا کابووس
من سایز پام سی هشت و سی هفته یه روز رفتم کفش فروشی سایز سی و هشت داد بزرگ بود رفت سی و هفت بیاره گفت اصلا پاهاتون به هیکلتون نمی خوره منم بهم برخورد آخه مردک بی عقل مگه سایز پا به سایز کمر ربط داره گذاشتم کفشو اومدم 
وقتی می رفتم مانتو فروشی خیس عرق بودم هی مانتو میاوردن هی تنم می کردم اندازه ام نمی شد یا یه نگاه مسخره بهت میندازن سایز شماندارم وقتی آدم چاق لباس باید تو رو انتخاب کنه تو حق انتخاب لباس نداری مانتوهام همه رنگ تیره همه مامان بزرگی بلوز شلوارام همینطور هی باید بری مغازه بگی لباس سایز من داری یه نگاهی بندازه بگه نه متاسفانه لباسای فری سایز هم تو تن آدم چاق خیلی داغون یعنی لباسی که خیلی آزاد و افتاده است تو تن تو تنگ تنگ تازه هر مانتو سه چهار ماه اندازه ام بود باز تنگ تر میشد 

یه تجربه بگم بهت. الان که دارم اینجا می نویسم کاملاً رایگان، ولی نمی دونم تا کی رایگان بمونه. من خودم و پسرم بدون هیچ هزینه ای یه نوبت ویزیت آنلاین کاملاً رایگان از متخصص گرفتیم و دقیق تمام مشکلات بدنمون رو برامون آنالیز کردن. من مشکل زانو و گردن درد داشتم که به کمر فشار آورده بود و پسرم هم پای ضربدری و قوزپشتی داشت که خدا رو شکر حل شد.

اگر خودتون یا اطرافیانتون در گیر دردهای بدنی یا ناهنجاری هستید تا دیر نشده نوبت ویزیت 100% رایگان و آنلاین از متخصص بگیرید.

شدیدا عصبی شده بودم حالم از خودم به هم می خورد بدم میومد برم جلو آینه یه لباس نداشتم برم مهمونی از مهمونی رفتن بدم میومد. یه لباس گله گشاد می گرفتمو همه جا همونو می پوشیدم شاید تو شهرهای بزرگ خرید برای چاق ها راحت تر باشه ولی تو شهر ما لباس سایز بزرگ خیلی کم بود.
کارم به جایی رسیده بود که رژیم کالری شماری می گرفتم سه چهار روز شدیدا رعایت می کردم بعد می‌دیدی مثلا یه روز کتلت می پختم تو پختن سه چهار تا می خوردم میرفتم گلاب به روتون بالا می‌آوردم بعد دوباره می خوردم .
می خواید بگید بی عرضه ام شکموم بی اراده احمقم تنبلم همه رو قبول ولی به بن بست رسیده بودم شوهرم که کلا دیگه هیچی نمی گفت 

یادمه یه شب پسرم‌ گیر داد بریم ساندویچ بخوریم میخواستیم بریم تو مغازه شوهرم برگشت گفتم جرا برگشتی گفت همکارام تو مغازه بودن بریم مغازه بغلی کباب بخوریم خیلی ناراحت شدم گفتم حتما نمیخواد همکاراش منو ببینن
بعد عصبی که می شدم بیشتر می خوردم همش می گفتم بزار امشب فلان غذا رو که دوست دارم بخورم دیگه از فردا نمی خورم بعد در حد گاو می خوردم باز دو روز رژیم روز بعد همینجور 
زانوهام و کمرم درد می کرد ولی جلو کسی جیکم در نمیومد که باز از چاقیم نگن.

یادمه یه شب پسرم‌ گیر داد بریم ساندویچ بخوریم میخواستیم بریم تو مغازه شوهرم برگشت گفتم جرا برگشتی گفت همکارام تو مغازه بودن بریم مغازه بغلی کباب بخوریم خیلی ناراحت شدم گفتم حتما نمیخواد همکاراش منو ببینن
بعد عصبی که می شدم بیشتر می خوردم همش می گفتم بزار امشب فلان غذا رو که دوست دارم بخورم دیگه از فردا نمی خورم بعد در حد گاو می خوردم باز دو روز رژیم روز بعد همینجور 
زانوهام و کمرم درد می کرد ولی جلو کسی جیکم در نمیومد که باز از چاقیم نگن.

تا حدود یه سال و نیم پیش شنیدم یه نفر عمل معده کرده و لاغر شده تو فامیلامون هم یه دو نفر عمل کرده بودن . این رفت تو فکرم دو سه هفته ای تحقیق کردم و بعد شروع کردم به زمزمه کردن تو گوش اطرافیان شوهرم که اصلا راضی نمی شد میگفت تو بری بمیری من جواب این بچه رو چی بدم بیا برو باشگاه بیا رژیم بگیر گفتم من اراده ندارم نمی تونم ورزش میرم پدر زانو و مچ دست و کمرم در میاد خلاصه نرم نرمک تو گوشش می خوندم که یه سنگ بزرگ انداخت جلو پام اگر باباتو راضی کنی منم راضی میشم و این خودش یه کار تقریبا نشدنی بود

متاسفانه یکی از فامیل های خیلی دور هم بعد عمل لاغری آمبولی کرد و فوت کرده بود این بیشتر نگرانشان کرده بود خلاصه به شوهرم گفتم تو که شوهرمی پشتم نباشی وقتی تو که جوون و تحصیل کرده ای نتونم  راضی کنم چه جوری پدر مادرمو قانع کنم خلاصه شروع کردم مقاله ها رو خوندن و صحبت کردن با کسایی که عمل کردن همه میگفتن اذیت داره سختی داره ولی از چاقی بهتره .
برای اینکه یه عده نگن میخوای تبلیغات کنی اسم دکترمو و حتی شهری که عمل کردمو نمی گم 
خلاصه چهار پنج ماه طول کشید مسائل قبل عمل که تو این مدت از ۱۱۰ شدم ۱۲۰ کیلو تقریبا 

هزینه دکترهای قبل عمل شد ۴،۵ تومن که هزینه همه رو بیمه تکمیلی تا حدودی تقبل کرد 
فشار خون بالا و تنبلی تخمدان که داشتم و می دونستم چربی خون کبد چرب گرید ۳ هم داشتم که خبر نداشتم .
حالا مشکل اصلی هزینه های بیمارستان بود که خدا روشکر بیمارستان خصوصی که دکترم اونجا بود با بیمه تکمیلی ما قرار داد داشت کل هزینه بیمارستان میشد سه تومن چون بی ام ای بالای ۴۰ داشتم یه مقدار هزینه رو بیمه تامین اجتماعی می داد یه مقدار بیمه تکمیلی 

مشکل بعدی پول وسایل عمل بود که خودمون باید می دادیم بعدا بیمه پولشو پرداخت می کرد که اونم حدودا پنجاه تومن بود . همون موقع ما تازه ساخت خونه رو کامل کرده بودیم و دست و بالمون خالی بود کلی گریه می کردم طلا هم نمونده بود برام که طلا بفروشم خداروشکر یهویی از طرف محل کار شوهرم یه وام ۱۰۰ تومنی با دو درصد سود بهمون دادن انگار رو ابرا بودم زنگ زدم وقت عمل رو اوکی کردم برا بیست روز بعد دیگه طاقت نداشتم مدارکمو بردم و با توجه به نوع تغذیه ام که خورده خور و شیرینی خور بودم قرار شد عمل مینی بای پس،کنم 
قرار گذاشتیم به خانواده همسرم چیزی نگیم بیشتر خود همسرم دوست نداشت کسی بدونه بس که اهل طعنه و متلک بودن باید تو شهری عمل می کردیم که برادر شوهرم زندگی می کرد همش دعا می کردم ما رو تو خیابون نبینن با خواهرم و شوهرم رفتیم بيمارستان پسرمم موند پیش مادرم 
با خنده و خوشحالی رفتم بيمارستان حالا هی به شوهرم میگم نری تو شهر دور بزنی داداشت ببینت پرستارا همش سر به سرم میذاشتن

اون بنده خدا پایین بود خواهرم اومد بالا باهام و بستری شدم از ذوقم دو ساعت زودتر رفتم برای بستری اونجا هم چند مدل آزمایش گرفتن و لباس بهمون دادن تازه استرسم شروع شد هی می گفتم خدایا چه غلطی کردم دارم دستی دستی خودمو ناقص میکنم اگر بمیرم پسرم چیکار کنه فقط روم نمیشد برگردم دو سه ساعتی تو یه اتاق بودم تا بلاخره با پای خودم رفتم اتاق عمل حدود ساعت ۱۲ رفتم اتاق عمل .عمل یه ساعت طول کشید منو تا ساعت ۱۰ شب از ریکاوری نبردن بیرون فشارم پایین نمیومد آمپول میزدن بعد یه ساعت دوباره فشارم رو ۱۸ درد نداشتم ولی شدیدا بی حال بودم بقیه همه راه می رفتن من تا از تخت بلند میشدم میفتادم قبل عمل میگن همراه الزامی نیست ولی اگر قصد عمل دارید حتما همراه داشته باشید 

منم یه دوست تپلی دارم

البته اون هنوز عمل نکرده

همیشه هم از چاقی و خرید لباس ناراضیه اما ورزش نمیکنه چون خسته میشه رژیمم نمیگیره چون گرسنه میشه

و هروقت دوستای لاغرشو میبینه از اول تا اخر قرار میگه خوش به حالت لاغری😖😖😖😖 حالا ما یکم غذا میخوریم خودش کلی اما توقع داره تپلی نشه

خون هم بالا می‌آوردم که اونم خیلی خیلی بد بود که اونم به خاطر زخم های معده بود و بعد بیست و چهار ساعت خوب شد بیست و چهار ساعت اول آرزوی مرگ داشتم ولی به بعد که خون و پلاکت بهم تزریق کردن 
بعد از دو روز که اومدم خونه اگر کسی منو می دید باور نمی کرد عمل کردم چون حالم خیلی خوب بود بر خلاف انتظار دو هفته اول که فقط مایعات بود اصلا اذیت نشدم همون آب رو هم جرعه جرعه باید می خوردی با سه چهار قاشق آب مرغ سیر سیر می شدم 
ولی بعدش که پوره خواری بود خیلی سخت بود غذای میکس شده از صافی رد شده فرنی خیلی کم شیرین اون دو هفته واقعا عذاب بود تو ماه اول ۱۲ کیلو کم کردم انگار رو ابرا بودم 
بعد یه ماه اجازه داشتیم غذای سفره بخوریم اوایل با دو سه قاشق سیر می شدم کم کم اوضاع بهتر شد الان بعد یه سال ۵ قاشق برنج میخورم با یه تکه کوچیک مرغ ولی سوپ و آش رو نصف کاسه می خورم 
خوبیش برای من این بود که اون ولع خوردن رو ازم گرفت حس بدی که بعد خوردن داشتم الان ندارم همه چیز میخورم ولی قبلا مثلا با ۱.۵ پرس چلو کباب سیر می شدم الان با سه قاشق برنج و یه دونه کباب سیرم دیگه استرس رژیم و چاق شدن ندارم 
امروز دقیقا یکسال که عمل کردم الان بیشتر از 
 پنجاه کیلو کم کردم و هنوز به صورت آهسته کاهش وزن دارم 
درسته که اگر بتونی با رژیم و ورزش بتونی وزن کم کنی عالی ولی اگر مثل من به بن بست رسیده باشی بهترین راهه 
همون خواهر شوهرم که دائم زخم زبون میزد چاقی چاقی الان میگه چه بد شدی چه لاغر شدی بسه دیگه چه خبر با اینکه هنوز ده کیلو اضافه وزن دارم 
با اینکه یه مقدار پوست بدنم شل و افتاده شده ولی این بهترین تصمیم زندگیم بود کاش زودتر عمل می کردم .
اگر عمل نمی کردم حتما تا دو سه سال دیگه ص و پنجاه کیلو می شدم 
اینم بگم عمل کردن گل و بلبل نیست ها خیلی ها اذیت میشن یه مدت بالا میارن اوایلش بی حالی در حدی که با دو تا ظرف شستن خیس عرق میشی 
علاوه بر وسایل و پول بیمارستان که حالا بیمه تا حدی میده ،من کلا ده تومن شد تمام خرجی که برای عمل کردم بقیه رو بیمه داد بعد چند ماه، کلی خرج داری پودر پروتئین تو شش ماه اول حداقل پنج شش تومن هزینه داره حداقل ها چون نمی تونی بخوری و همونی هم که می خوری جذب کامل نداری
مرتب باید آمپول بزنی و دارو بخوری وگرنه نباید عمل کنی که خب اکثرا داروها تحت پوشش بیمه نیستن من خودم شدیدا ریزش مو گرفتم تا نه ماه الان کمی بهتر شده 

ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792
داغ ترین های تاپیک های امروز
توسط   vittozahra  |  8 ساعت پیش
توسط   honye_ella  |  8 ساعت پیش