مامانم اینا پریشب داشتن میرفتن پارک که دو نفر آدم ناشناس دیدن داداشم داشت از سرکار میاومد که آماده بشه بره این دو نفر رو دیده اونام گفتن بیا شربت بخور این داداش منم گرفته خورده بعد به اون یکی داداشم تعارف کردن اون نخورده اما کمی باهاشون حرف زده بعد به مامانم گفته آدمای درستی نبودن
از اونور م شوهر همسایه مون اون دو نفر رو زیر نظر داشته به بچه ها گفته اگه اونارو دیدین خبر بدین بچه هاهم خبر دادن شوهر همسایه اومده سوئیچ ماشین اون دو نفر رو گرفته گفته اینجا باشین به 110 زنگ بزنم اونام ترسیدن بخدا ماشین رو ول کردن فرار کردن چند وقتیه بچه هارو میدزدن توروخدا مواظب بچه هاتون باشین