با کلی اصرار کردن ب همسرم یه کاری رو شروع کردم لباس بفروشم تو خونه خیلیم ذوقشو داشتم
الان برگشته میگه فک و فامیل حرف در میارنا یهو(فامیلامون اخلاقشون خییییلی بده)ولی خب من اهمیت نمیدم به حرفاشون
همیشه با حرفای مامانم ذوقم کور میشه بچها خب منم مستقل بودنو دوس دارم مال کسیو نخوردم که حرف در بیارن
بچها از بچگی خیلی تو ذوقم خورده واسه همین با حرف کوچیک خیییییلی ناراحت و بی انگیزه میشم
کاری به مامانت ندارم اما با فامیل کار نکن اصلا نذار فامیل بدونن کار میکنی از سر تجربه خودم میگم
اصلا از کارات براش نگو
یا صبر کن تا یه جایی پیش بره به موفقیت برسی بعد بگو
همون فامیل بچه هاشون هزارتا کار میکنن نمیگن
پدر و مادرای ما تمام زندگیمونو کف دست اونا میذارن
ای بابا
مادر ایرانی ذوق بجشو کور نکنه رسالتشو انجام نداده
عیبی نداره شما کارتو بکن با سودش یه کادو بخر واسه مادرتون ، بگو ابنم با همون پولی که میگفتی نمیتونی واست گرفتم
