نه عزیزم من نه بی نظمم نه بی فکر، ولی انقدر دلبسته مال دنیا نیستم
مبل ایتالیایم تو مهمانی یه قسمتش آسیب دید، برامم سخت نبود که عوض کنم ولی یه سالی هم همونجور بود، یه قصه داشت، قصه ی زندگی در جریان بعدم کلا سرویسم رو عوض کردم
بارها تو خونم که مدام هم مهمان دارم بهترین ظرف هام شکستن ، ظرف های سرویس ورساچم، لیوان های باکارات اصل، یا از دست کمکی های خونه
ولی من به این میگم زندگی، میگم جریان طبیعی زندگی
اینکه هر چیزی توی خونم یه قصه ای از جریان زندگی داشته باشه