بابابزرگ مرحوم همسر من دعانویس بوده بعد فوت اون کتابهاش به دختراش و نوه هاش یعنی خواهرای همسرم و دخترخاله هاش رسیده ، یکی از خواهرهای همسرم با من مشکل داره من قبلا به دعا و طلسم اصلا اعتقادی نداستم تا اینکه حالم خیلی خیلی بد شد و خیلی تو زندگیمون بدبیاری میاوردیم سال پیش به اصرار مامانم پیش یه دعانویس که تعرفشو شنیده بودیم رفتیم راستش بعد اون کلی حال من خوب شد و مشکلات زندگیمون حل شد نا گفته نماند که دعانویس بهم گفتن که یکی از نزدیکهای همسرت طلسمت کرده خیلی طلسم بدی هم برات کرده بعدش خیلی زندگیمون خوب شد تا اینکه
تا اینکه امسال سر یه مسئله ای بین همسرم و خوانرش مشکلی پیش اومد که خواهر همسرم باز با من دشمنیشو شروع کرده و خیلی کارها داره میکنه مثلا به دروغ از زبون من به بقیه میگه کلا هم این روزها خیلی حال روحیم داغون شده نمیدونم اصلا چمه همش مریض و کسلم و شب ها یه چیزهای غیر عادی میبینم و میترسم حالا موندم باز برم پیش دعانویسه یا چی به خدا خیلی درمونده شدم اصلا دوست ندارم پام به دعانویس و این جاها باز بشه ولی حالم خیلی خیلی داغونه 🥺