2777
2789

بچه‌ها، دیروز داشتم از تعجب شاخ درمیاوردم

جاریمو دیدم، انقدر لاغر و خوشگل شده بود که اصلا نشناختمش؟!

گفتش با اپلیکیشن زیره لاغر شده ، همه چی می‌خوره ولی به اندازه ای که بهش میگه

منم سریع نصب کردم، تازه تخفیف هم داشتن شما هم همین سریع نصب کنید.

کاش سبک شیم بدون حتی ذره ای گناه ذره ای ناراحتی و عرق در شادی

شاید باورت نشه ولی دیگه من حتی دلم نمیخواد شاد باشم و حتی دوس دارمم غم بیشتر داشته باشم حس میکنم با غم سازگاری بیشتری دارم

عجیبم مگه نه ؟ شایدم دیوونه  یادمه مامان دومم (کسی که مث مامانمه.)بم گف هیوا یه روزی انقد میشینی خونه فکر میکنی از فکر کردن زیاد دیوونه میشی کسی نمیگیرتت 😂 هعی چه روزای قشنگی پشت سر گذاشتیم

شاید باورت نشه ولی دیگه من حتی دلم نمیخواد شاد باشم و حتی دوس دارمم غم بیشتر داشته باشم حس میکنم با ...

عزیزم 

شاید افسرده شی برو دکتر حتما 

من الان اصلا هیجا نمیرم از اوا درونگرا بودم ولی الان واقعا افسرده شدم واقعاااا

بقیه فک میکنن خجالتی ام ولی نا در واقعا یه درونگرایی افسرده ام

تو زیباترین آرزوی منی ❤️

عزیزم شاید افسرده شی برو دکتر حتما من الان اصلا هیجا نمیرم از اوا درونگرا بودم ولی الان واقعا افسرده ...

 اصا خودمم نمیدونم چمه نمیدونم که افسرده هستم نیستم امکان دکتر رفتن هم اصلا ندارم یعنی در واقع اصلا نمیتونم به خانوادم بگم خودمم در سنی نیستم که برم بیرون و یتونم برم دکتر

دخترخوب قوی باش و بزار زمان همه چی رو درست کنه ،شش ماه ک رد بشع با این قضیه اوکی میشی و همه چی برات ب رپال عادی میرسه و بعد این سمت هم سن سال خودت برو تا هم‌تو ضربه نخوری و هم طرفت

موفق باشی عزیزم و امیدوارم زودتر ب آرامش برسی

منم ۱۸ سالمه میتونم کمکت کنم میشه کامل بگی مشکلت چیه از کجا شروع شد ؟

من ۱۵ سالمه توی یه شرایطی وابسته ی مدیر مدرسم شدم اونم به شدت مهربون و خوش اخلاق بود مثل مادر بود برام خیلی ارتباط خوبی باهم داشتیم بغلم میکرد باهام حرف میزد باهاش درد و دل میکردم بوسش میکردم میگف مثل دخترم دوستت دارم و ... خیلی رابطه مون خوب بود خیلی مدارس تموم شد و منم باید از اون مدرسه میومدم بیرون من جدا از مشکلات زندگیم به طور واقعی شکستم کمرم خم شد نابود شدم خیلی اذیت شدم خیلی دو سال درگیر این رابطه شده بودم انگار خود مادرم بود من خودمم دخترم، خلاصه  توی این دوسال من شب رو روزم گریه بود که تموم شه من چکار کنم چون خیلی احساس تنهایی میکردم و واقعا دیگه کسی نبود بغلم کنه یا بوسم کنه  هر روز و شب گریه میکردم وابسته اش بودم خیلیییییییییی الان دوماه از اون روز گذشته ، من خودمم دو ماه اخر مدرسه واقعا حالم بود همش تو افتاب مینشستم و همش گریه میکردم بی قرار بودم احساس میکردم یه چیزیم کمه خیلی حال بدی داشتم اون روزا یهو سرکلاس حالت تهوع میگرفتم سردرد و کلی درد روحی.. گذشت  ، دوماه گذشت چند بار دیدمش ولی خیلی اذیت شدم بعدش چون جدا از مشکلات زندگیم انگار هم از دوریش هم از افسردگی درد میکشیدم باز خیلی تو این دو ماه گریه کردم حالم بدم هر روز و شب گریه میکردم حتی گاه پیش اومده تو حموم موهامو میکشیدم و شده هم به قصد ازار رسوندن به خودم شی تیز کشیدم رو دست چپم ، بی قرار بودم 

ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792
پربازدیدترین تاپیک های امروز