2777
2789

ماجرا اینطور بود ک من از روز اول که عقد کردم کلا ار نظر پوشش با خانواده شوهرم متفاوتم بی حجاب نیسم ولی کلا خانواده شوهرم محجبن و پدرشوهرم چند باری بهم گفته خونه ما که میای مانتو بلند بپوش که من گوش نکردم حالا چند دوز پیش تو ماشین بودیم موهام یکم بیرون بود مامان خودمم ک مثل دشمنه جلو مادرشوهرم کف موهاتو بزار تو

بعد من گفتم نمیخام و شوهرمم گف اینو ولش کن هر کار بخاد میکنه بخدا من فقط چنتا تار موهام بیرون بود بعد رفتیم خونه پدرشوهرم که شب بریم حسینیه مادرشوهرم گف زود بخوربد بریم منم گفتم شما برو من ظرفارو میشورم میام شوهرم گف با چی میخای بزی اونوخ گفتم تو چیکار من داری من خودم میرم

یه تجربه بگم بهت. الان که دارم اینجا می نویسم کاملاً رایگان، ولی نمی دونم تا کی رایگان بمونه. من خودم و پسرم بدون هیچ هزینه ای یه نوبت ویزیت آنلاین کاملاً رایگان از متخصص گرفتیم و دقیق تمام مشکلات بدنمون رو برامون آنالیز کردن. من مشکل زانو و گردن درد داشتم که به کمر فشار آورده بود و پسرم هم پای ضربدری و قوزپشتی داشت که خدا رو شکر حل شد.

اگر خودتون یا اطرافیانتون در گیر دردهای بدنی یا ناهنجاری هستید تا دیر نشده نوبت ویزیت 100% رایگان و آنلاین از متخصص بگیرید.

بعد پدرشوهرم گف عه عمو قشنگ با پسرم حرف بزن یهو شوهرمم جوگیر شد که ارع این خانوادشم دیگ نمیتونن تربیتش کنن باباش به من گفته تو تربیتش کن البته که خانداده خودمم مقصرن مثلا بوده من مانتوم کوتا بوده بابام جلوشون گفته برو لباستو عوض کن 

بعد شوهرم همینطور داشت ادامه میداد منم به شوهرم گفتم تو توقع داری من درست رفتار کنم خودتم باید درست رفتار کنی و خلاصه یکم اون گفت یکم من یهو پدرو مادرش برگشتن گفتند ماروز اول خواستگاری گفتیم پسرمون اخلاقش تنده ولی تو خانوادت نگفتن 

منم گفتم باید تحقیق میکردید شوهرم گفت تو که خودتو مخفی کرده بودی کسی نمیشناختت که گفتم هنر خودم بوده که با ۲۴ ۵  سال سن تونسم یه کاری کنم جایی اسمم نباشه و خلاصه اومدم پیش شوهرم نشسم که تموم شه دیگ بحث

یهو پدرشوهرم گفت نه پاشو ببرمتون خونتون دیگه فایده نداره و تو کلا نصیحت ناپذیری و اینطوری میای خونمون چون قبلنم بهم گفته بود اینطوری نیا خونمون مثلا با ارایش و اینا درصورتی به خدا من فقط ی کرم میزنم با ی رژ و مژمم اکستنشنه ولی دخترا خودش یه ضد افتابم نمیزنن 

منم بهم برخورد بلند شدم چادرمو بردارم برم خونه تو پارکینگ رفتم سرم کنم شوهرم حالا میگه بابام فک کرد بدون چادر میخای بری بیرون اومد ادن لحظه دسته منو گرفت گف بی شرف بی ابرو منو پرت کرد تو اتاق 

منم گفتم دیگه نمیرم خونشون چن روز پیش خونه خاهرشوهرم اش میدادن رفتم اونجا فقط در حد سلام و علیک حرف زدم حالا امشب خاهرشوهرم گف بیا خونه مثلا پدرشوهرم  هم برا شام هم تولد مادرشوهرم نمیدونم واقعا چیکار کنم برم نرم شوهرمم میدومم میره پیش خانوادش میشینه از اول تا اخر چون خونه خاهرشوهرمم پیش خانواده خودش بود 

ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792
داغ ترین های تاپیک های امروز