من با خاهرش یه بحثی کردیم که شوهرمم با خواهرش قهر بود مقصر هم من بودم هم خاهرش.خلاصه بعد گذشت دوسال من خاستم اشتی کنم و عید برم خونه ی خاهرشوهرم که گفته بود به اینو اون نه نیاد خونمون.داداشم بیاد زنش نیاد
ازون به بعدم با شوهرم خودش اشتی کرد با من نه و با شوهرم دست میده و فلان.تو یک جمعی ک هستیم نشستیم این از راه میاد با همههه تک به تک دست میده جز من.من خیلی دلم ازین حرفش شکست که گفته بود خونمون نیاد.و بخدا چیز مهمی هم نبود بحثمون و مقصر جفتمون بودیم حالا به شوهرم میگم باهاش قهر نباش ولی مثل خودش که تو جمع به همه دست میده جز من توهم دست نده...بچه ها تو یک جمعی نشستیم میاد با همه حز من دست میده خیلییی حالم بد میشه همه شاهد ماجران میبینن.خلاصه شوهرم میگه من به تو چکار دارم دیشب دعوامون شد گفتم ببینم دست دادی خوبی نبینی گفت همونجا جلو خاهرم کاری میکنم که به بعدش هر دفعه اسم خاهرم بیاد بشاشی به خودت.عید همهه ی خانوادش رو دعوت کرد جز شوهرمن‌با اینکه عید با خاهرش اشتی کرده بودن.
