بچها من یه ازدواج ناموفق داشتم توی دوران نامزدی
و بعد از چندماه بایه اقایی اشنا شدم که دوسال از خودم بزرگتره و کارمنده که حدودا۲۰.۲۵حقوق میگیره
منم سال اخر دانشگاهم و این اقا خیلی علاقه نشون داد به درس و سرکار رفتن من تا وقتی که پیاماشو با مادرش دیدم که گفته بود من بگیرمش حقوق داره کمتر کار میکنم و از این حرفا و کلا خیلی براش مهم بود سرکار رفتن من
جوری که چندبار گفتم من الان دانشجوام و احساس میکنم تو بخاطر شغل میخوای و هی انکار میکنه و ایرار از چهره ام میگیره که صورتت جوش داره بریم دکتر. دماغتو عمل کن
میگفتم که مگه از چهره من خوشت نیومد میگه دوست دارم صد خودت باشی وقتی به خانوادم نشونت میدم
ادامه اش پست بعدی