از وقتی یادم میاد تو خونه ما جنگ و دعوا بوده الانم مامانم از لحاظ روحی روانی داغون شده یک کلمه نمیتونی بهش بگی.. سر صبح تو حیاط یک ساعت با داد صدامون زده از خواب بیدارکرده گفته بیاین فرش بشورین منم بهش گفتم چرا داد میزنین خب کل کوچه خبردار شدن.. ایشونم دیگه مگه گذاشت کاری بکنیم.. آنقدر همین حرفو بزرگش کرد خودزنی و جیغو و گریه.. که بابام همش سرکوفت میزنه میگه همه اینا تقصیر توعه ما بیست سال درحال دعوا بودیم الانم که میبینی مامانت اینجوریه اگه ی سیلی هم بزنه نباید سرتو بیاری بالا و.. آخه این چه وضع زندگیه منم ادمم خب شما که میبینی نمیتونی زندگی کنی طلاق بگیر که تهش روانی نشی بچه هاتم زجرکش کنی😭
بچه ها باورتون نمیشه! برای بچم از «داستان من» با اسم و عکس خودش کتاب سفارش دادم، امروز رسید خیلی جذذذابه، شما هم برید ببینید، خوندن همه کتابها با اسم بچه خودتون مجانیه، کودکتون قهرمان داستان میشه، اینجا میتونید مجانی بخونید و سفارش بدید.
ومنی کع کل زندگیموبرای شوهرم گذاشتم خداروگواه میگیرم اکثروقتهاگرسنه ام ......ولی چون حرف مردم ونگاه سنگین دیگران نمیزاره طلاق بگیرم چون بی کسم ......ازبس شوهرم بی احترامی میکنه وتحقیرم میکنه دخترم هم جدیداشروع کرده وحتی پسرکوچکم هم ....
اون خط دومی که نوشتی عجیب ترین چیزیه که به عمرم دیدم😐طرف طلاق نمیگیره چون بدذاتع و چون طلاقش ممکنه ...
همون دشمن شاد شدن منظورشه
آی نگام کرد.روم حساسه.مخاطبش منم.گفته بعدا میگیرمت الان موقعیت جور نیس.گفته خانوادم فعلا ندونن بهتره.بلاک کرد باز انبلاک کرد.ایناهیچکدوم نمیگیرنت جون مادرت فقط مشقاتو بنویس وبخواب...داف زیر سن قانونی😚🥰
[QUOTE=346938732]تهش که چی آدم مگه چقدر صبر و تحمل که کلاازم انتظاردارن عین کوزت کارکنم وپول جمع کنم آخرش مرگ تدریجیه .....خیلی بده ...دیروزرفتم برای دخترم ماسک زدم کل اتاقش مرتب کردم....برمیگرده میگه باباکارخوبی میکنه عین سگ محلت نمیده