2777
2789

خدایا من از دست شوهرم چکار کنم،دکتر بهم استراحت داده چون یکم خونریزی داشتم،بخدا زندگیم رو هوایه چون نمیتونم پاشم زیاد کار کنم،منم که روز تمیزی وسواس و حساس،از یک طرف تازه عروسم دلم نمیخاد یکی بیاد چند روز واسته چهره پریشون و بی حال منو ببینه،من همیشه مرتب و ارایش کرده بودم،سنش کمه ۱۵ سالشه،مامان و باباش دارن میرن روستا گفتن اینو بزاریم خونه شما،شوهر خود شیرینمم گفته بیارین

میگم چرا نگفتی زن من نمیتونه میگه مگه تو قراره کاراشو بکنی اون دست کمکتم هست،اصلا نه مشورتی نه چیزی،من حتی برای یک دستشویی رفتن هم باید موذب باشم،برای اینکه همش کنارش باشم،من باید همش دراز کشیده باشم،خیلی ناراحتم چقد بیشعورن

تو عقد بودیم میخاستم برم خونشون ک پامیشدن میرفتن بیرون میگفتن ما نیستیم حالا ما آدم شدیم

یه تجربه بگم بهت. الان که دارم اینجا می نویسم کاملاً رایگان، ولی نمی دونم تا کی رایگان بمونه. من خودم و پسرم بدون هیچ هزینه ای یه نوبت ویزیت آنلاین کاملاً رایگان از متخصص گرفتیم و دقیق تمام مشکلات بدنمون رو برامون آنالیز کردن. من مشکل زانو و گردن درد داشتم که به کمر فشار آورده بود و پسرم هم پای ضربدری و قوزپشتی داشت که خدا رو شکر حل شد.

اگر خودتون یا اطرافیانتون در گیر دردهای بدنی یا ناهنجاری هستید تا دیر نشده نوبت ویزیت 100% رایگان و آنلاین از متخصص بگیرید.

عزیزم الان بارداری و اعصابتون هم بهم ریخته 

معذب نباش اصلا و توصیه دکتر رو رعایت کن، 15 ساله هم دیگه بزرگ شده و میفهمه

حساس نشو فکر کن خواهر زادت اومده خونتون

اگه خوب تا کردی و نشد مچاله کن
اشکال نداره دیگه این چند روز بگذرون همیشه نمیخواد پیش شما بمونه که سنش کم نیست ازش کار بکش قشنگ بگو ...

وای فک میکنی من کلا یک سال ونیمه عروسشون شدم،اصلا خیلی باهاشون تعارفی ام 

یه توصیه بهت بکنم

این زندگی رو تا سخت بگیری ، بهت سخت میگیره

راحت باش و راحت زندگی کن

تا اخر عمرت میخوای با ارایش بری جلوشون؟

یه دختر ۱۵ ساله کاری به شما نداره

البته درک میکنم که تنها باشی راحتری

اما زندگی متاهلی همینه...خیلی از این موارد پیش میاد

بخوای بابت هر کدوم دعوا کنی و غصه بخوری و بزرگش کنی

نتیجه اش میشه جنگ و اختلاف . اعصاب خوردی

راحت بگیر تا راحت بگذره

زندگی من سالهای سال درگیر بدبیاری و مشکلات متعدد و ..بود.تلاشم زیاد بود و جوابم کم..دست به طلا میزدم خاک میشد..یه شب از ته دل، از اون ته ، ته از خدا خواستم فقط بهم نشون بده چرا؟ و نشون داد....نذرهای ادا نشده..یه دفتری برداشتم تمام نذرهایی که ادا نکرده بودم رو نوشتم ، به ازای نذرهایی هم که فراموش کرده بود یه ختم ۱۲۴,۰۰۰ صلوات برداشتم و شروع کردم به ادای نذرهام..دونه به دونه رو ادا کردم. سخت بود، زیاد بود، اما اداش کردم..خدا رو شاهد میگیرم که ورق زندگیم برگشت..نمیگم یه شبه پولدار شدم و به عرش رسیدم و ...اما مشکلاتم نصف شد، بدبیاری هام تموم شد و جواب زحماتم رو گرفتم..الان اگر نذری کنم همون لحظه یاداشت میکنم و از همون لحظه شروع میکنم به ادا کردنش..نمازام سر وقته و تاثیرش رو تو زندگیم تو هر ثانیه دارم میبینم...این تجریه زندگی منه..بزرگترین تجربه..داستان کاملش تو تاپیکام هست..
ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792