خانوما شوهرم یه انگشتر از دار و ندار دنیا داشتم با زور و دعوا برد و فروختش و یه موتور نو نو خرید سه روز بود خریده بودم گفتم ماشین خریدی و فروختی ولی منو یبار بیرون نبردی لاقل با این موتور ببر دعوام کرد و نبرد و زد بیرون رفته دوستشو برداشته برن گردش عشق و حال با موتوری که براش انگشترمو فروخته هنوز چشم به دنبالشم رفته مثلا نمیدونم به چه منظوری موتور رو داده دوستش که یه بچس برونه خودش عقب نشسته خودش ۲۶ سالش میشه دوستشم ۱۸ اینا میشه بعد دوستش رفته با سرعت زده به یه ماشین ،موتور که پودر شده دیگه سوار شدنی نیست ایناهم جفتشون دست و پاشون شکسته حالا بیا شوهر مجروح نگه دار و از این ور هم هنوز از پول موتور به کسی که خریدیم بدهکاریم حالا کارمای من اونو گرفته ولی گرفتاریش باز رو منه بنظرتون من با این شوهر بدبخت بی عقلم چه کنم