اینا گاو دارن بز دارن خونشون بزرگه کشاورز هستند همش کار دارن
اوایل که هیچی بلد نبودم مادرش همش اینو پز میکرد زنت گیج منگ دیوونه هیچی بلد نیست خاک تو سرش این چیه
همسرم رو کشیدم سمت خودم پشت من در میومد ولی گاها بازم پشت مادرش بود
این ها به کنار
از مادرش بخوام بگم اینه که من هروقت رفتم اونجا اصلا راضی نبود همش چشم غره میرفت میرفتم پشتشو میکرد به من میدید من هستم غذا درست نمیکرد میگفت این چرا کار نمیکنه میاد میشینه میخوره میره ولی بخدا نبود من میرفتم از ۶ صبح پامیشدم حیاط اشون ۱۰۰ متره جارو میکردم میومدم خونه اشون ۴ تا قالی میخورد همه رو جارو میکشیدم دوتا اتاق اشپزخانه تمیز میکردم
تشک های زیرشون رو من جمع میکردم صبحانه آماده میکردم میشستم
هروقت هم که میرفتم صبحانه نهار شام با من بود یعنی از درست کردن تا شستن و خشک کردن