من چهل سالمه، اسفند پارسال بخاطر ایست قلبی جنین توی دو ماهگی مجبور به کورتاژ شدم. پریروز یعنی دو روز مونده به موعد قاعدگی یه بی بی چک زدم که دقیقاً هاله انداخت. دیروز رفتم آزمایش خون بارداری دادم که عدد بتا ۲۷ بود. خیلی امیدوار بودم که باردارم ولی امروز قاعدگیم شروع شد.
من دقیقاً روزای تخمک‌گذاری اقدام کردم. نمی‌دونم چرا نشده
فردا تولد خودمه، خیلی حالم گرفته ست
چکاپ رحم و ضمائر برو اول بعدش دارومصرف کن ک قوی بشه بدنت بعدش اقدام کن
خودش فهمیده من خیلی دوست دارم بچه دار بشم.
حرفی که پارسال مادرم بهم گفت منو بهم ریخت باعث شد گریه کنم. گفت بچه نیاریا، یکی دیگه رو بدبخت نکنی.
در صورتی که همون موقع خواهرم حامله شد.
چطور من بدبخت میکنم بقیه خوشبخت ؟
من جای شما بودم‌اصلا به بچه دار شدن فکر نمیکردم چه برسه بخوام‌براش ناراحت بشم
شاید مادرتو شرایطتتون رو سنجیده که همچین حرفی زده زندگی همه مثل هم‌نیست
مادر من اگر اندازه ی یک جو معرفت داشت حق ارث بچه شو نمی‌خورد، آخرین باری که منو دید پارسال توو بیمارستان قلب بود که حالم بد شده بود. اگر مادر بود آنقدر زخم زبون نمی‌زد که اگر پشت گوشتو دیدی دخترتم دیدی
