2777
2789
عنوان

خاطره خنده دار با خالم🤣🤣🤣

127 بازدید | 5 پست

یه شب بابام شیفت شب بود خالم اومد موند خونه ما بعد داشت با مامانم حرف میزد یتو یه صدایی اومد صدای گربه بود فک کنم اما خالم جو گیر گفت پاشم ببینم کیه نور گوشیشو انداخت رو پنجره تو تاریکی عکس خودشو دید سکته کرد جیغ زد از خنده روده به دل شدیم🤣🤣شما هم بگید

رفتیم کفش بخریم ویترین مغازه از بیرون حالت سه گوش بود و شیشه اش خیلی تمیز بود و من با سر رفتم توش مایه خنده کلی ادم شدم 

ماهم عاشق بچه ایم ولی به رو خودمون نمیاریم که جلو بقیه وانمود کنیم خودمون نمیخوایم البته خدام به رو خودش نمیاره که ما عاشق بچه ایم. انتظار از درد دندان بدتره انتظارازکندن جان بدتره..

بچه ها باورتون نمیشه!  برای بچم از «داستان من» با اسم و عکس خودش کتاب سفارش دادم، امروز رسید خیلی جذذذابه، شما هم برید ببینید، خوندن همه کتابها با اسم بچه خودتون مجانیه، کودکتون قهرمان داستان میشه، اینجا میتونید مجانی بخونید و سفارش بدید.

بابام رفته بود از یکی توت خشک خریده بود بعد ماهم یخوردشو خوردیم خصوصا من دوست داشتم 

بعد مامانم اینا ریخته بود تو یک بطری تمیز(اسمش نمیدونم همین شیره انگور میرزن خالی بود) بعد یک یا دوهفته بعد همینطور موند من رفتم توت خشک بخورم

ای دل غافل حالم بد شد تا دیدم ظرف(شفاف بود داخلش مشخص) شده بود لونه کرما همینطور ول میخوردن ماشاء الله طول هرکدوم یکی دو سانتی متر قطرم نیم سانت 

حال من اونجا😨😱 

نگو تخم حشره داشته مونده کرماش امدن بیرون پر کرم بوداااا قشنگ یک کولونی بود

 😔فقط اون توت هایی که رفت تو شیکمم 


من هیچم    کوبیده شده    در هم آمیخته    مثل خرابه ای     در جای ساکت و دور افتاده     بدون اینکه    بقیه متوجه حضورت باشن...
ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های امروز