کیا موافقن یکم بز بز کنید اهرش سوال کنید جواب میدم
من من
خب زندگی ما کاملا نرمال بود تا کلاس ششم من و اینکه من یه داداش کوچیکتراز خودم دارم تا لینکه یه روز زنعموی خیر ندیده ام با دوسپسرش فرار کرد و اون شد آغاز بدبختی من
اگرکسی میخونه لایکم کنه. که بفهمم
گذاشتی لایک کن
چرا تند تند بزار
بابام بدبین شده بود و با مادرم دعوا میکرد همش میگفت انگشت نما شهرشدیم و ... تا اینکه رفتیم توشهرمادرم که حدودا یه ساعت باما فاصله داره
اون موقع من کلاس ششم بودم و با دختر داییم میرفتم مدرسه تایه روز دایی خیرندیده ام اومد ب مادرم گفت دختر توام شده مثل زنعموش همش ول میچرخه تو کوچه ها اگر میخوای بدبخت نشه شوهرش بده
خببب
گزاشتی لایک کنن
چقدر از خیر ندیده استفاده میکنی
ما توی بدترین شرایط روحی بودیم تا ازمدرسه اومدم خونه مادرم تا میخوردم کتکم زد بعدشم گفت باید شوهرت بدم تا توام خراب نشدی و.... البته تقصیرش نبود
بچه ها حالم بد ی صلوات مهمونم کنید لطفا
ارسال نظر شما
تاپیک های به روز شده
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های امروز
