سه هفته رفت و خب قصدش واسه همیشه رفتن بود هنوزم همونه قصدش فک کنم کاری داشته اومده
متوجه شدم ایرانه ی چند روزیع
درسته به من نگفته ک اومدم
ولی توقع داشتم
اخه اونی ک تا لحظه رفتن ب فرودگاه کنارش مث ابر بهار اشک میرخت من بودم
کاش برنمیگشت
منم چون میدونم برگشته باز هواش تو سرمه میخام ببینمش دلم واسش ی ذره شدع
هر چند تهش دوبارع رفتنه