یبار هم خواب دیدم تو یه شلوغی با کسی که دوسش دارم داشتم میرفتم ک یه لحظه دیدم نیستش و گمش کردم یه مدتی سر جام موندم و اطراف با چشم میگشتم وقتی داشتم پشت سرم میگشتم برگشتم تا جلوم وایساده دستم گرفت با خودش برد تو یه باغ که سه طرفش باغ درختای بلند و سبز داشت ایقدر که به بالا نگاه میکردی فقط درخت میدیدی یه شلنگ برداشت و اب میپاشید به درختا .کف باغ کلا سنگ فرشای کوچیک مربعی بود ک بین سنگ ها چمن بود و پا میزاشتی روشون لق بودن و تکون میخوردن