من کارشناس آزمایشگاه هستم و نزدیک ۱۳ سال مشغول در بیمارستان های گوناگون . به فلسفه و روان شناسی و طبابت قدیم که نمیخواهم طب سنتی بنامم ، علاقه مند بودم . مطالعاتی از انواع آنها و محدود طب خویش داشتم . مطالبی میگویم شاید مفید شد. مدتیست که چندان مطالعه ندارم و مواردی از قلم خواهد افتاد خلاصه میگویم. طب شاخه ای از فلسفه است ، فلسفه در شکل نوین تفکری غربیست و به رابطه علت و معلولی می پردازد .در مقابل آن در شرق حکمت بود که به جای رابطه علت و معلولی ، به تغییر و تبدیل استوار بود ، فلسفه غرب مادی گرا و در عین حال قویست اما به نیرویی که به آن شهود می گویم ، اعتقادی نداشت. همیشه علتی بود و معلولی.در مقابل شرق متکی به شهود بود که در ترازوی اثبات علمی تفکر غربی ، نمی گنجید.به گفته دانشمندی آمریکایی که نامش ارفراموش کرده ام ، علم در بستری غیر قابل نقد به وجود می آید ، همه علوم در زمانی که بستر جوابگو هست ، در قالب آن حرکت می کنند، برای مثال وجود اتم ، کلسترول و .. در این بستر امری بدیهیست ، زمانی که بستر جوابگو نباشد، زیر سوال می رود و بستری جدید شکل می گیرد و علوم در قالب بستر جدید ، نوع دیگری از علوم را به وجود می آورند که در بستر قبلی نه اینکه غلط هست ، قابل تعریف نیست . برای مثال انواع مزاج ها ، در طب نوین در ترازوی آزمون علمی جایی ندارند . برگردیم به طبابت! بستر طبابت در غرب بر اساس فلسفه غرب ، اومانیستی هست ، درمان انسان کاملا مشابه نعمیر خودرو هست ، بیمارستان ها مشابه کارخانجات !! در عین قدرت بی روح است ، در عین اثربخشی ، به پوچی گرایش دارد. اطصلاحا این طب جزوی نگر هست ، انسان به تنهایی بررسی می شود و حتی هر ارگان مثل کلیه و قلب ، جداگانه . لذا تخصص ها به وجود آمدند . از سوی دیگر این طب بسیار پر هزینه هست ، و در سویی بسیار آلوده کننده و طر زیست محیطی ، اما قوی تر از طب سنتی ، قدرتمند اما بی روح ، در مقابل طب قدیم بنا به فلسفه آن ، به آسمان هاونیروی شهود تکیه دارد ، حتی اگر قدرتمند نباشد ، حس بهتری دارد. آلوده کننده نیست و می تواند ارزان تر باشد.در طب چینی واژه ای به نام بیماری نیست ، و به جای آن از ناهماهنگی استفاده می شود ، ناهماهنگی با طبیعت ،در طب قدیم که بیشتر طب های قدیمی به خصوص چینی و هندی و ایرانی و آفریقایی و .. را شامل می شود ، انسان و هر موجودی ، باید در تعادل با محیط باشد ، عدم تعادل ، مولد ناهماهنگی است که در غرب بیماری گویندش. در این نوع طب که کلی نگر نامیده می شود ، جهان اکبر که همان مجموعه آفرینش هست ، وجود دارد و انسان جهان اصغر است که رگ ها به مثابهی رود ها ، معده همچون آتش دان ، و ... هست . جهان کبیر بر جهان صغیر اثر می گزارد و پزشک شرقی همیشه به این موضوع توجه دارد ، پزشک شرقی به دنبال بیماری نیست به دنبال الگوهای ناهماهنگی است. باد و فصل و جهت آن ، رنگ ها ، عطر ها و بوها, روز تولد و منطقه زندگی همه را بررسی می کند ، و ناهماهنگی ایجاد شده را برطرف می کند . این تفکر برای غرب ناشناخته است .طلوع آفتاب وقت طلوع انسان هست ، غروب آن وقت غروب انسان ، زمستان فصلیست که حیوانات و گیاهان می خوابند و چرا انسان از این الگو استفاده نمی کند ، در طب کهن به ویژه چینی ، ویژگی های روحی با ارگان ها مربوط هستند ، خشم ، شهوت ، حرس و آز و ... برای مثال با کبد و کلیه و قلب و .. مرتبط هستند ، هیچ چیزی جداگانه بررسی نمی شود ، انسان در ارتباط با مجموعه ؛بررسی می شود . خلاصه در طب غرب ، اگر بخشی از بدن آسیب دیده است ، درمان مستقیم به آن قسمت حمله می کند و در طب قدیم ، قسمت آسیب دیده از ریشه بررسی می شود. در طب قدیم باد پاییزی همان اثری که بر روی طبیعت دارد و آن را بی جان و به سردی هدایت می کند ، همان را بر روی انسان نیز دارد ، و باد بهاری نیز همچنین . آب راکد ، در طبیعت ، فاسد میشود و در انسان خون راکد.سیل طبیعت را ویران می کند و خون زیاد بدن را. فعلا همین قدر مقایسه کافیست هرچند مطالب زیاد است . با اضافه بر چند نکته ، طب نوین کاملا وابسته به پاراکلینیک نظیر آزمایشگاه ، سونوگرافی و ... هست ، پزشک نوین بدون خدمات پاراکلینیکی قادر به تشخیص نیست ، نیاز به ابزار دارد ، پزشک قدیم ، کم خونی را با نگاه کردن به رخسار بیمار و رنگ آن و تن صدا و نگاهش و رنگش تشخیص میداد ولی پزشک نوین نیازمند نتیجه آزمایش هست ، پزشک نوین قدرت شهود پزشک قدیم را ندارد ولی به ابزار های قدرتمند تر متکی هست . اما در فلسفه ما عبارتی به نام مهال وقوعی در برابر مهال ذاتی داریم . به نظم کشیدن مجموعه طبابت نوین هرچند در تعوری ، امکان پذیر است ولی در عمل مقدور نیست ، هزینه زیاد ، احتمال خطاها و ... . کافیست یک نتیجه آزمایش اشتباه پزشک را در مسیری قرار دهد که بیمار را به جهان دگر کشاند ، اگر شهود داشت اینگونه نمیشد. چنانچه هر روز شاهد خطاهایی زیادی از این قبیل هستیم . امروزه TCM یعنی پزشکی سنتی چین و آیورودا به عنوان پزشک سنتی هند در سازمان بهداشت جهانی ، ثبت شده اند و در کشورهای پیشرفته مثل سوعد کارایی دارند . به تازگی ICM یعنی پزشکی سنتی ایرانی نیز ثبت شده است . هدف از این نوشتار طرفداری از طب سنتی نیست ، گرچه به ظاهر چنین استنباط میشود ، هرچند طبابت قدیم ، به اندازه طب نوین قدرتمند نیست ، اما بسیاری از بیماری ها، ریشه در مواردی دارند که طب قدیم جوابگوی آنهاست و البته با تاکید بیشتر بر روی سبک زندگی ، تمرکز خود را با هماهنگی در طبیعت و عدم بروز بیماری یا ناهماهنگی بنا نهاده .مثال این دو مثال کشتن مگس کوچکی هست ، کسی برای کشتن مگس از گلوله استفاده نمی کند ,طب مدرن با درمان های تهاجمی ، عامل بیماری را به همراه خود بیمار از پای در می آورد . همه ما میدانیم تهاجم آخرین وسیله است ولی درمان نوین سلاح اول و آخری جز آن ندارد .