همون دیگه نمیتونم حتی خودمو مشغول کنم و سر ی کاری برم، روحیه حساس زودرنج که رنجورم شدم بعد چند مدت حال بدی روحی و خونه موندن، وسواس فکری و افسردگی... ،روان و جسم ضعیف با اینا نمیتونم زندگی مو تکونی بدم
آره میدونم، من مورد کم رد نکردم سر همین به دل بودن واقعا، چون برا خودمم خیلی مهمه، میترسم مشکل شه
نزدیک 29 م،نگرانی م بابت حال و روزمه و زندگی م کلا، حال و اوضاع م فقط سطحی یکم رو به راهه با کوچکترین مشکل تو خونه مون باز بهم میریزم و حالم خیلی بد میشه، چون چن ساله درگیر ی سری مسائل م و مشکلات روانی و افسردگی و... و اوضاع و احوالم بهم ریخته س خلاصه، خیلی شکننده و رنجور م...
خواستگار آره این چند وقته داشتم تا حدودی، خیلی رد کردم، بد نیستن، خوب داره متوسط،
سرکار نمیرم
خودم لیسانس م، ظاهر م بد نیس، خانواده م خوبن، هوش م خوبه، ولی یکم مثلا استرسی م، حساس، زودرنج... .خوب و مثبت م،مهربون، ولی خب از لحاظ روابط عمومی و اینا م یکم از لحاظ رفتاری مشکل دارم و دختر ضعیفی م...
آره میدونم ولی چکنم هر کاری میکنم هیچ جوره انگار نمیتونم به خودم کمک کنم و حالمو خوب کنم... .تلاش هام بی نتیجه میمونه و به هدف نمیرسه، زندگی م همینجوری فقط داره میره و میگذره میگم شاید ازدواج حداقل کمک کننده باشه و جرقه ای که بتونم به خودم بیام و بهتر شم یکم...
ای خدا فکرش م نمیکردم تو زندگی م با افسردگی بخوام ازدواج کنم، چرا آخه؟ خیلی سخته... . 💔
نه، کار داشتم نتونستم ادامه بدم بخاطر فشار روانی و جسمی، کلا زیاد اهل کار بیرون م نیستم، روحیه ش و ندارم، برا خوب شدن م به کار نیازِ، برا کارم به تحمل دوره فشار شروع و اوایل کار، ولی من انقد روح م ضعیف و خسته س و شکنندا که از همون دوره فشار م نمیتونم رد بشم، زندگی م به جای بدی رسیده، نه راه پس دارم نه پیش، نه انقد توان دارم که اوضاع رو بهتر کنم نه دیگه تحمل که اینجوری ادامه بدم، بیچاره سرگردون این میون موندم... .
درسته همینطوره، بخش زیادی از مشکلات من بخاطر وضعیت خودمه تو این اوضاع من ازدواج کردن و تصمیم به این بزرگی و مهمی خوب راحت نیس دیگه، مشکل میشه برا آدم
۸۰ درصد ویژگیای منو داری با این تفاوت که من سرکار میرم . سعی کن حتما تراپی بری . یکی از ویژگیای منم زودرنجیه متاسفانه ، . باید حتما رو این موضوع کار بشه . چون بعد ازدواجم بالاخره شوهر یا خانوادش یه چیزی ممکنه بگن. باید ادم خنثی تر بشه
تمام ویژگیای منو داری . منم خیلی وقتا دوس دارم ازدواج کنم که با ازدواج سرم گرم شه کمتر فکر و خیال منفی کنم . ولی موقعیتایی که اومدن بدرد نمیخورن دلم نمیخواد از چاله بیفتن تو چاه . بماند که به دلم ننشستن . ولی پوئن منفی دیگه هم داشتن خیلی .
برو سرکاری که صاحبکار خیلی باشعور باشه حتی اگه حقوقش خیلی کم باشه . من صابکارم خیلی آروم و با احترامه .
جدای از همه ی اینا
مواظب باش با آدم لاشی و عوضی آشنا نشی ، کلن با کسی دوست نشی بهتره .
عزیزم متاسفانه ادمایی مثل من و شما بهترین طعمه واسه لاشی جماعته . میتونن از ضعیف بودن روحیه ت نهایت استفاده رو کنن .
هیچگاه همه چیز صد نمیشه برای آدم
خودمو مثال میزنم برات، من از نامزدی تا عقدم یکسال طول کشید
ازدواج تقریباً شبیه به مورد شما بود، اما خداروشکر بعد از ازدواج احساسم به همسرم بیشتر و بیشتر شد
اگر طرفتون آدم عاقل ،پخته و سرد و گرم چشیده ای هست که محبت سرش میشه و فرد اروم، سرد و بی‌خیالی نیست میتونی روش حساب کنی
اگه جایی پیدا کنم مناسب با شرایط سخت م 😬میرم، نکنم نه، فایده نداره و بدتر جسم و روح م فرسوده میکنم و انرژی و زمان م میره، آخه جسمی م ضعیف م، نرمی استخوان دارم یکم و...
نه بابا اهل دوستی اینا نیستم، تو رابطه م برم فقط به قصد ازدواج... .
ولی درست میگی عزیزم، امیدوارم حال شما هم خوب شه و ی بخت عالی و دلخواه نصیبت شه 🌸
با خودت مقایسه ش کن ببین چقدر میتونین به هم کمک کنین و تکمیل کننده همدیگه باشین
اگر میبینی حالتو نمیتونه بهتر کنه نرو تو زندگی..
یکی از آشناهامون دختر شاد و بشاشی بود همیشه موفق بود بخاطر ازدواج سنتی و اجباری با کسی که هیچ سنخیتی با خودش و علایقش نداشت کلی ضربه دید تو زندگی و هیچ رضایت و شادابی تو وجودش نمی‌بینیم
فقط ب اجبار داره ادامه میده
ارسال نظر شما
جدیدترین تاپیک های 2 روز گذشته
تاپیک های به روز شده
47 ثانیه پیش
48 ثانیه پیش
50 ثانیه پیش
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های امروز
