یک:حال خودم با دیدن انیمه ژاپنی کنارش نودل درست کنم بشینم تماشا کنم و بخورم، نور اتاقو کم کنم،خونه ساکت و تنها باشم خوب میشه
دو: آشپزی کیک پختن یا آش رشته درست کردن تو عصرهای پاییزی و زمستونی که بارون میاد و یکمم سرده
سه:خوندن رمانهای که داستانشون مربوط به زمان قدیمه
چهار: فیلم دیدن
پنج:تغییرات مدل مو و رنگ مو و ارایش و ...
شش:لباس جدید خریدن
هفت :تو بازار چرخیدن و خودمو به یه غذا مهمون کردن
هشت:برم سمت انقلاب قدم بزنم و یکی دوتا کتاب بخرم، و برم تو یکی از کافه های باحالش و یه ساعتی بمونم و یه قهوه ای بخورم
نه:رفتن به طبیعت
ده:مهمونی با عزیزام و یاده قدیم کردن و خاطره بازی
یازده:دیدن فیلم های نوستالژی مثل پدر سالار ،قصه های مجید، بچه های مدریه همت، پس از بارانو ،زیزیگولو،خونه مادربزرگه...
دوازده:دیدن عکس ها و فیلمهای خانوادگی
یازده:بازی با بچم و نقش مادر و دختری که تو کلبه تو جنگل زندگی میکنن بازی کنم با بچم و کیف کنم از ذوقش
دوازه:موزیک گذاشتن و باهاش خوندن و رقصیدن
سیزده:رفتن به پارک و گشت و گزار تو شهر و پیک نیک خانوادگی
چهارده :خواب تو اتاق سرد وقتی پتومو بغل کردم
پونزده:دیدن پیج ها و عکسهای نوستالژی و پیج های هنرهای تصویری که خیلی حالمو خوب میکنه ....
شانزده :از بچگیامون تعریف کردن برای همدیگه (من و همسرم) یا تو مهمونیا خواهر برادرامون و پدر مادرمون
هفدهم: تدارک کباب دیدن و دور هم خوردن و لذت بردن( دل و جیگر یا جوجه و بال مرغ و ...)
و....
خیلی چیزای ساده و کوچیک دیگه که شاید برای خیلیا که میخونن مسخره به نظر باد
ولی عمیقا معتقدم ادم باید از چیزای کوچیک لذت ببره مثل نفس کشیدن عطر چای هل در حال دم کشیدن که تو خونه پر شده و حسش کنه تا حالش خوب بشه اگه نتونه با بزرگترین چیزا هم حالش خوب نمیشه