من خیلی ازش خوشم اومده بود اونم خیلی مشتاق بود چندبار بیرون رفتیم معاشرت کردیم خانوادش میخواستن بیان همه چیو رسمی کنن حتی صحبت مهریه رو هم با هم کرده بودیم دیشب هم همه ی مارو یه رستوران خیلی خوب مهمون کردن که دیگ بعد محرم بیان خواستگاری و بله برون ولی امروز زنگ زدن گفتن خانواده شما با ما خیلی از لحاظ اعتقادی و فرهنگی متفاوته هنجارامون فرق میکنه و اینا کلی ازم تعریف کرد که بهم بفهمونه مشکل خانوادمه دیشب بابام میخواست مثلا رک و راست باشه با اینکه میدونست اونا مذهبی ان همه چیو علنی ریخت وسط حتی از افتخارات خانواده درب و داغونش هم تعریف کرد که مطمعن بشه پشیمون میشن 😭😭😭
الانم حق به جانب میگه من خود واقعیمونو نشون دادم به جهنم که خوششون نیومد
به نظرتون امکان داره نظرشون عوض بشه ؟ من خیلی خوشم اومده بود ازش دیشب که داشتیم حرف میزدیم دلم میخواست یهو بغلش کنم
الان بغض داره خفه ام میکنه ولی نمیتونمم ناراحتیمو بروز بدم عارم میاد بفهمن ناراحتم