پیرو تایپک قبلیم مامانم گف اگه داداشت چیزیش بشو تورو به دار میکشم ... خیلی دلم گرفت از اینکه بی کس و کارم تا چش باز کردم کار کردم درس خوندم من از ۱۷سالگیم که جدا شدم از همسرم کار کردم موقع مشکلاتشون هر چی پس انداز داشتم و دادم موقع بیماریشون هی از این دکتر به اون دکتر بودم الانم حق با من بود من نمیتونم نگا کنم داداشم بره بزنه جهنم ماشین یه دوتا خانواده بدبخت شن .. تو فکرم که تا یه سال دیگ مستقل بشم با اینکه الانم میتونم مستقل بشم اما بابام چون کار ثابت ندارم محاله بزاره ..
ولی دلم شکست واقعا از حرف مامانم ینی هیچ کدوم از خوبیای منو ندید فقط یه لگد منو دید دلم برای خودم سوخت از اینکه حتی کسی رو ندارم گریه کنم دلداریم بده همیشه خودم بودم که حتی غرورم نمیزاره که خانوادمم گریمو ببینن