من خیلی بهم برمیخوره نمبدونم.
مثلا چند روز پیش با ما بود که یه سفر ۵ ساعته رفتیم و دوباره برگشت هم با ما بود.
یه کلمه حرف نزد تو ماشین روزه سکوت گرفته بود. همین نشست تو ماشین چشماشو بست تا رسیدیم مقصد و برگشتن هم همینطور. اگه لا به لاش هم بیدار میشد با کلی اخم!
شما خیلی رابطتون خوبه که تو خونش اشپزی هم میکنیدو ایشالا همیشه همینطور صمیمی بمونید . ایشون کار کردن منو هم قبول نداره حتی.
اگه یه کاری انجام بدم جلوی خودم دقیقا همونکارا دوباره خودش انجام میده. منم دیگ تصمیم گرفتم دست به هیچی و هیچ جا نزنم.
عروسمون خیلی دوست داشتم از وقتی،بچه دار شد خیلی عوض شد منم دیگه احترام زنگ میزنم ولی حس میکنم مثل قبل نیستیم
ارسال نظر شما
این تاپیک قفل شده است و ثبت پست جدید در آن امکان پذیر نیستجدیدترین تاپیک های 2 روز گذشته
تاپیک های به روز شده
1 دقیقه پیش
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های 2 روز گذشته
داغ ترین های تاپیک های امروز
