ن اون همیشه چیزای خوبی ک دوست داشتم برام بزور محیا میکرد با اینکه خودم مخالف بودم چون ادم تیغ زنی نبودم و نیستم و وجدانم راضی نمیشد
مث لاک مورد علاقم
مث وقتایی ک میفهمید نت ندارم میزد
مث بدلیجاتی ک فهمید دوست دارم بزور پولشو زد و خرید
مث وقتایی ک پریود میشدم گیر میداد برو خوراکی بگیر من حساب کنم
عادتش بود میگف نمیتونم بی غیرت باشم وقتی ک بفهمم از چیزی خوشت اومده و انجام ندم
الانم فهمید نتم دارم تموم میشه کلی اصرار کرد بزنم تا تو گرما نری بیرون گفتم ن کلی خواهش کردم ک بعدش راضی شد نزنه و بعدش خداحافظی:)
خب از کجا میدونی ک من نگرفتم؟
ولی بعدش دلیل خیلی قاطعی داشتم ک جلوی این عذاب وجدانو میگرف
من اگه میموندم بیشتر عذاب وجدان داشتم
بهترین کارو کردم
من تا تهش کنارش موندم هواشو داشتم زخماشو خوب کردم و مث خیلی از ادما ک برای خوب کردن زخم هم خدا جلوی راه هم مبزاشتشون و موقتیه این کنار هم بودن و بعد ک خوب میشن باید از هم جدا شن
اینجور بودیم خوب کردم زخماشو انگیزه ی زندگی دادم بهش حالشو خوب کردم گذاشتم خیلیییی ا چیزایی ک شاید نمیتونست تو کل عمرش تجربه کنه تجربه کرد باهام. و الان پایانش بود. و تموم شد
منم از خدا ممنونم بابت این یه مدت کنار ادم خوب موندنم شکر
من ادمیم ک زیاد ب ادما وابسته نمیشم... حتی با وجود خاطرات خوبشون و ارامشی ک میدادن.. بیشتر مستقله شخصیتم و خود ساخته اس:)
ارسال نظر شما
تاپیک های به روز شده
1 دقیقه پیش
1 دقیقه پیش
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های امروز
