سلام تورو خدا بگید چیکار کنم
من ازدواج راه دور کردم . چند ماه بعد ازدواجم باردار شدم ماه پنجمبارداریم برادرم که ۲۷ سالش بود رو از دست دادم مسافر اتوبوس بود اتوبوس شب بوده چپ میکنه .
من بخاطر زایمانم و اینکه حال روحیم خیلی بد بود هشت ماهه نرفتم خونه مامانم البته مامانم تقریبا سه ماه پیش سر زایمانم اومد پیشم یه مدت موند .
الان تصمیم گرفتیم با همسرم بریم اونجا باهم یه هفته بمونیم بعد همسرم تنها با ماشینش برگرده منم ۱۷ روز بعدش با هواپیما بیام بلیط برگشت هم گرفتم . اینودیشب خانواده شوهرم فهمیدن و یه کاری کردن اشک من در بیاد (نه نکنین درست نیس باهمبرین باهم بیاین تنها بیاد یه اتفاقی میفته چرا این چه تصمیمیه گرفتین نباید اینکاروبکنین .....) و انقد منوناراحت کردن با حرفاشون که من وسطش پاشدم بیام خونه شوهرم نگهم داشت گفت بشین اونا هم که اینو دیدن از فاز دعوا رفتن توفاز نصیحت که نه نکنین بخاطر خودتونمیگیم خوابش میبره .... الان من نمیدونم چیکار کنم از یه طرف خودمم یکم میترسم بعد اوناتفاق میترسم یه اتفاقی بیفته از ه طرف اگه بخوامبا شوهرم برگردم اینجوری انگار بخاطر دعوای اونا عقب نشینی کردم از یه طرف به مامانم گفتم پیشت میمونم بعدش وبخاطر اینکه داغداره و نوزاد من سه ماه و نیمشه شاید یذره حالش وبهتر کنه به نظر شما چیکار کنم
اینم بگم شوهرم کاملا پشتمه جلو خانوادش هم ازم دفاع کرد هر تصمیمی همبگیرم احترام میزاره