پسره ساده بود نه خالکوبی داشت
یه شلوار سبز تیره بگ بوشیده بود پارچه ای یه تیشرت
وقتی چشم تو چشم شدیم لبخندش .....
لعنت من چرا رفتم بیرون
رفت و باز برگشت کنارمون ایستاد
بعد تو خیابون یه ماشینه کار نمیکرد ایستاده بود به مامانم با خنده گفتم
آخه عزیز من تو گه زور نداری ماشین هول بدی
اون و دستش رفتن هول دادن😐