خودم بگم اول
یبار میخاستم از خیابون رد شم دیدم ی خانوم مسن کنار خیابون هی این پا اون پا میکنه رفتم گفتم مادرجان اگه میخای رد شی کمکت کنم گفت ن دخترم منتظز پسرمم اینجا دستت درد نکنه و ازین حرفا خلاصه خدافظی کردم برم خودم رد شم لون سمت کار داشتم تا دو قدم دور شدم از خانومه وسط خیابون یهو پام گرفت ب یچی همچین پرررررت شدم اون سمت🤣🤣🤣🤣🤣بعد ی لحظه برگشتم دیدم خانومه داره رییز ریز میخنده فک کنم داشت با خودش میگف این خودش فلج بود بیشتر کمک احتیج داشت😁