گفت ای کاش پام میشکست خونت نمی اومدم ولی بنظرم بایددستم میشکست دعوتش نمیکردم
سریه اخلاقهای بدی که داره دلم نمیخاست بیادخونمون چون ازهمه چی ایرادمبگیره انگارمیخاداعتمادبنفسم روخوردکنه من همیشه موردتحسین مادرشوهروخواهرشوهرم بودم ولی این خانم فقط منواخلافاموآشپزی مو خانه داریموزیرسوال میبره بعدکلی گله گزاری که ازمهمان می‌ترسی وفلان، ، دعوتش کردم تا۵غروبم خواهرشوهرم بود میوه عالی ودسروتنقلات خربدم تادستش بهانه ندم شیرینی خونه گی پختم بعدش قایم کردم طفلک خواهرشوهرم نبینه دیزاینش بهم نخوره زن داداشم غربزنه بهرحال کلی زحمت کشیدم ازلحظه وروردغرزدحتی کشوهای کابینت روبازکردیه عیبی پیداکنه مرباها تست کردیعنی دوتاچشم داشت دوتاقرض کردچیزی ازقلم نیفته ازدسروتاشیردستشویی که چرااب نمیده گلایه کرداخرکارروکش کابینت روباناخنش کندگفت توفک میکنی تمیزی چرا زیرش جرم بسته؟ کاهوروخوب بشورماحساس مریض میشیم من فقط سکوت کردم چون مهمانم بودولی توپم پرشد ولی بخاطر داداشم وحرمت مهمان بودن شون فقط حرص خوردم حرف نزدم
