من با بیهوشی کامل بودم به هوش اومدم تو بخش بودم که بچم نشونم دادند به نظرم یه آفریقایی بود (تاثیر دارو بود سیاه دیدمش) بعد تو دلم میگفتم نگم چرا اینقدر سیاهه جلو اینهمه فامیل زشته رو بچم ایراد بذارم و بیهوش شدم باز
باز بهوش اومدم خوب بود یه لباس قرمز داشت عزیزم ولی گریه نکردم خیلی محکم بودم برای خودم به همه کاراش میرسیدم نمیذاشتم کسی به خودم بچه کمک کنه همزمان زردی داشت با سزارین رفتم بالا سرش 5 روزه بود 5 شب تو بیمارستان یه لنگه وایسادم گفتم با بچم اومدم با بچم برمیگردم نمیخوام کسی بهم کمک کنه
خدا دامن همه منتظرا رو سبز کنه این لحظه رو ببینند - خدا همه مجردا قسمت خوب بده که طعم مادر شدن بچشن از صبح تاپیک ازدواج زیاد دیدم گفتم اونا رو هم دعا کنیم