2777
2789

خونه پسر خواهرشوهرم با جاری هام دعوت بودیم

شوهرم یدفعه ای توی جمع به جاریم میگه دماغت چش شده جاریم ترسید نگاه کرد هیچش نبود نور می تابید روی بینی اش. جاریم خیلی ناراحت شد توی جمع به شوهرم گفت یه خانم حساسه روی بینی اش نباید بگی.

بعد دوباره دسر آوردن شوهرم یدفعه ای بمن میگه اینها را ببین میخوای واسه مهمونی درست کنی.

دوباره دو تا جاری هام حرف میزنن یدفعه ای شوهرم میپره وسط میگه چی 

خیلی از حرفهاش ناراحت شدم همش همینطوره 

بچه ها باورتون نمیشه!  برای بچم از «داستان من» با اسم و عکس خودش کتاب سفارش دادم، امروز رسید خیلی جذذذابه، شما هم برید ببینید، خوندن همه کتابها با اسم بچه خودتون مجانیه، کودکتون قهرمان داستان میشه، اینجا میتونید مجانی بخونید و سفارش بدید.

ولی من رو ببینیم حساس نیستم ،خدایی زندگی با آدمای حساس خیلی سخته

گفتم:خدایا؟؟؟؟؟دلم را شکستند!!! گفت:هیس!!!!!!!!!! نگران نباش؛ آنها هم برای خوشبختیشان به آسمانم رو می اندازند.....
جوزیر هم‌نشده فقط عین یه آدم نرمال حرف زده همین پلی ظاهرا استارتر کلا حوصله حرف زدن شوهرش نداره دوست ...

نه اینطوری نیس من از اول دوسش نداشتم نباید باهاش ازدواج میکردم مقصر خانوادم هستن که گفتن عشق بعد از ازدواجه غلط کرده هرکس این حرف زده

شوهرت گناه داره درحد یه انسان حق اظهار نظر و حرف زدن داره هرچند دوستش نداشته باشی

من که اونجا چیزی نگفتم بهش

جاریم دوباره کنار ماشین بهش گفت بدجور بهش گفت شوهرم هم معذرت خواهی کرد

منم بعدا بهش گفتم بیکاری در مورد دماغ کسی چیزی میگی

تو رو خدا کم گیر بده این شوهر بدبختت 

جاریت مشکل داره نه شوهرت حالا انگار چی شده خطای دید بوده

نمیشه که سوت و کور بشینه ی جا حرف نزنه اونوقت میگن حرف زدن بلد نیست

ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792