بیاین سوال های جالب، خنده دار، پیچیده تعجب آوری ک بچه ها ازتون پرسیدن رو بگین و جواباتون....

دخترم خيلي سوال راجع به خدا ميكنه،مثلا ميگه چرا خدا ما رو درست كرده؟چه جوري درست كرده ؟اگه خدا دست و پا نداره چه جوري ما رو ساخته؟!!! اگه خدا همه جا هست تو خونه ي ما هم هست؟ پس چرا من نميبينمش؟و هزار تا سوال اين مدلي،منم اصلا نميدونم دقيقا بايد چي جوابشو بدم

خواهر زاده ام : چرا .... من کوچیکه مال بابا بزرگه ؟

حالا لباسشم درنمیاره تو حموم باباش

دختر دایی ام یه پسر سه ساله داره و تازگی ها هم بارداره و کلی بدنش ورم کرده و خوب اشتهای زن باردار هم زیاده

بعد میگه هرکی میاد خونه مون این پسر سه ساله میگه عمو همه چیزای خونه ما رو مامان شکموی شکم گنده میخوره!!!!!!

یه دفه تو یه جمع نشسته بودیم همه هم یه ذره غریبه فضا یه خورده سنگین بچه ی دختر عموم سه سالشه بمن میگه خاله عاشق لوازم ارایشم هس .رو پام نسشته بود یه دفه برگشت بلند گفت خاله مریم رژ زدی؟ دوباره گفت خاله رژ زدی؟بلند هاااا پونصد بار گفت خالع رژ زدی همه هم سکوت کرده بودن ابرومو برد خیلی خجالت کشیدم ول کنم نبود خاااالللهههه..‌.

یه بار پسر داییم کوچولو بود یه بچه تازه تو فامیل به دنیا اومده بود. بعد اومد پرسید این دختره یا پسر؟ گفتیم دختر

گفت از کجا می دونید اینکه هنوز بزرگ نشده!

همین من خود من ابجی داداش میخاستم بچه بودم ب مامانم میگفتم چجوری نی نی میره تو دل مامانا گفتش مامانا دعا میکنن بعدم فرشته ها نی نی میذارن تو دل مامانا گفتم پس چرا فرشته هارو نمی بینم گفت اخرشبا میان حالا منخود من اخرشبا میرفتم بالاسر مامان بابام فرشتهه ک  نی نی میذاررو ببینم براشمخوراکی میبردم اگه اومد بخوره اما هیچ وقت نیومد همین یدونه موندم😶😨😕😑

دختر دوستمون به داداشم گفت تو چرا میمی نداری😂😂😂😂😂

بچه یکی از آشناهاس

عموش گفته بود مامانت منو دوس داره بچه گفته بود نه هی عموهه گیر داده بود اینم عصبی  گفته بود نخیرم مامان مال منه تازه ممه ام داره😐😁

یه روز شوهرم داشت با دخترم بازی میکرد و اذیتش میکرد دخترم کلافه شده بود 

خیلی جدی برگشت گفت: مامانی چی میشد با بابایی ازدواج نمیکردی؟؟؟ خودت تنهایی منو میاوردی خووووب 

بچه که بودیم مهمترین سوالی که ذهنمو مشغول کرده بود این بود که چه جور ممکنه لباس کوچیک بشه؟؟!!!تازه با خودم استدلال میکردم که لباس مگه تغییر سایز میده؟؟ثانیه ای فکر نمیکردم که این ماییم که بزرگ میشیم😅😅😅😅😅

یه بار پری شده بودم دلم به شدت درد میکرد داداشم میگف چته رنگت زرد شده داری میمیری گفتم دلم درد میکنه اسهال دارم   رفت قرصه اسهال آوورد بم داد منم خوردم یه چپیه داشت داد ببندم تو دلم من بستم خوابیدم بعدش که بیدار شده بودم پشتش قرمز شده بود  گفت از دلت خون اومده یا قسم میخورد ...  

منم این قضیه برام خیلی پیش اومده

هی بچه ها میپرسن رژ زدی؟

خب درد کوفته رژ زدی

یبارم لاک داشتم بچه پررو جلو همه میگه نماز نمیخونی لاک زدی😢😣

خخخخخ. خب با نگهبانی که شما میدادی دیگه انتظار داشتی نی نی هم بیاد تو دل مامانتون؟😊😊

من خواهرم کوچیک بود فقط فکر میکرد خودش ناف داره یه دفه شوهر خواهرم خاب بود پیرنش یکم رفته بود عقب این دیده بود کلا بچه یه هفته تو هنگ بود بعدم هرکی رو میدید میگف شمام ناف داری؟از اونا ک منو داداشیم داریم.اگ میگفتن داریم پیله میکرد ک کو نشون بده ببینم راس میگی