سال ۹۸ وقتی تازه درس و مدرسه تموم شده بود ، و دانشگاه ثبت نام کرده بودیم حدودا سه سال میگذشت که دوستامو ندیده بودم و تصمیم گرفتیم با دوستام بریم کافه ..وای من 😪 نشستیم جرعت و حقیقت بازی کردیم یکی از بچه ها به اونیکی دوستم گفت از این برگه درخت مصنوعیه بخور و نصفشم تیکه تیکه کن😰اونم خورد و زد ترکوند
دوباره نوبت شد به یکی از بچه ها ،، یکی از دوستان به اونیکی گفت برو پایین برقص تو خیابون ..اونم رفت حالا ما یه لشکر ادم تا پاین رفتیم نگاش کنیم🥶 دوباره اومدیم بالا تو کافه ..هرکی میدید میخندید فقط..حالا اون وسط یکی از بچه ها داشت فیلم میگرفت ..یه خانمی اومد گفت از من گرفتی پاکش کن 🥶🥶
خلاصه که ۶ ساله از جلوی اون کافه رد نشدیم😭😭😭