سلام ..دختری هست که ازم خیلی سو استفاده میکنه من دوستشم منتهی عین کلفت باهام برخورد میکنه .ازم همیشه انتظار مرام و معرفت داشته ..۱۰سال براش بودم..براش گذاشتم..مشکل ام اس و لمسی بدن داره من به عنوان آرابشگر خانگی براش کار کردم گفتم عیب ندارد نمیتونه بره آرایشگاه ثواب داره..یا از پس کارهاش برنمیاد ثواب داره تو کارها کمکش کنم..اما ایشون فکر کردن وظیفمه دفعه بعد با فرمان دادن و چکشی ازم میخواست کارهاشون انجام بدم..طوری که انگار کارهای کنه...بعد اینکه وقتی ۱نفر حتی ۱نفر پیشش باشه اصلا نمیگه تو کی هستی و آدم حسابم نمیکنه..حتی بگو اینکه مثلاً آن نفر نان خشکی محلشون باشه که فقط داره ۱۰دقیقه پیشش میمونه منو اون لحظه نه میشناسه..نه میبینه..اما امان از زمانی که تنهاست همش گوشی دستشو به من زنگ زنگ زنگ زنگ زنگ و یاد من میکنه ..من یه قوای دادم با خداوند که مهربانتر باشم امسال..صبورتر برخورد کنم.. اما دلم نمیخواد جواب این دوستم رو بدم یا باهاش مهربان باشم..آیا خدا منو درک میکنه یا میبخشه در این مورد یا من برم هنوز سنگ زیر باشم براشون.باهاش خوب باشم
یه تجربه بگم بهت. الان که دارم اینجا می نویسم کاملاً رایگان، ولی نمی دونم تا کی رایگان بمونه. من خودم و پسرم بدون هیچ هزینه ای یه نوبت ویزیت آنلاین کاملاً رایگان از متخصص گرفتیم و دقیق تمام مشکلات بدنمون رو برامون آنالیز کردن. من مشکل زانو و گردن درد داشتم که به کمر فشار آورده بود و پسرم هم پای ضربدری و قوزپشتی داشت که خدا رو شکر حل شد.
اگه میبینی با رفتارهاش اذیت میشی کم کم و به طور نا محسوس ازش فاصله بگیر
اذیت اصلا شمارشو که روی صفحه گوشیم میبینم حالم بد میشه واقعا چون میدونم الان بیکار و تنها شده یاد من کرده..اگر حتی مامانش از کنارش رد میشد با من تمام نمیگرفت
باهاش در میون بذار و بهش بفهمون که داری بهش لطف میکنی و بهش بگو که منظورش از این حرکتش چیه و باعث دل ...
باهاش ۱ماهه گذشته هرچی در دلم بود رو با همسرش درمیان گذاشتم ..گفتم برو به خانومت بگو ..بگو ازش دلخورم. بعد همسرش رفت گفت بهش اون یه پیام داد گفت ازم ناراحت بودی به عباس گفتی گفتم بله عیب ندارد حل میشه..بخدا خیلی خونسرد گفت خداروسکر پس خدافظ.. من فهمیدم کسی پیششه
مثلا چند بار که بهت زنگ زد گفت بیا کمکم و اینا بهش بگو خودم خیلی مشغولم ' چند بار نرو بیاد برو تا بف ...
عزیز..زبان نفهمه..بهش گفتم من دو بچه کوچک دارم ..کار و زندگی دارم فریبا جان من دیگه فرصت به خودم رسیدن رو ندارم چه برسه به شما تایم پیدا کنم..زندگیه خودمو ردیف کنم