بچه ها دایی من متولد اول ۵۹هست و مجرده از لحاظ شغل و ماشین و خونه همه چیز اوکیه و اخلاقی هم واقعااا خانواده دوست و مهربون و واقعا اهل رفیق و ....نیست. شبا ساعت ۱۰ خوابه و اهل هیچی نیست
تا پارسال هر چی بهش میگفتیم زن بگیر میگفت نه ولی الان مادربزرگم یه مقدار سر همین موضوع اذیته از لحاظ روحی میگه که داییم داره پیر میشه ولی نه زن داره و نه بچه
الان چند روزه داییم خیلی نرم شده نسبت به مسأله ازدواج
از طرفی خواهر زنعموم مجرده مادربزرگم میگه ازش خواستگاری کنیم برای داییم .
ما زیاد با خانواده ی زنعموم رفت و آمد نداریم
ادامه ش تو کامنت ها