اول تعریف میکنم بعد جواب کامنتارو میدم ببخشید
لایک کن لطفا
ایندفه مستقیم
به بابام گفت نمیدونم زن من هست دختر شما نیست؟؟
شما باید باهاش قطع رابطه میکردین
بهتر از این بود مارو دیگه نبینید
بابام گفت من بهش گفتم گفته منظوری نداشته
دوباره گفت یعنی دیگه نمیخوای دخترم بیاد اینجا
گفت چرا اون دخترتونه من دیگه نمیام
بعدم گفت جمع کن بریم
(راهمون دوره)
حالا اومدیم خونه دوباره شروع کرده
میگه خب هر کی باشه میگه من منظوری نداشتم
من اگه جای بابات بودم یه درصدم احتمال میدادم حرف من درسته قطع رابطه میکردم
بابات بی غیرته فرقی با سیب زمینی نمیکنه
معلوم بود بو دار بود قضیه
فقط ادمای ابلح اینقدر بی تفاوتن
خودمم واقعا نمیدونم قصدی داشته یا نه
شوهرت خیلی بددل و شکاک و بیشعوره
اینقدر به بابام بی احترامی کرد خیلی دلم شکسته
کلا خیلی عادت داره همچیو کش بده
عصبی میشه و بد دهن
هر دفعه هم این کارارو میکنه به فکر جدایی می افتم
خیلی خون به جیگر من کرده سر یه عالمه قضیبا
تو این ده سال زندگی
با خونواده ی خودشم زیاد بحث میکنه
از هر دو باری که بریم خونشون یبارش با دعوا در میاد بیرون
واقعا سخت شده برام اگه دخترم نبود میرفتم
اخه بدبختی ازدواج دومم هم هست😔
چقدر شوهرت بد تربیت فضول و جو گیره خیلی زشته واقعا خیلی
اولش میخواست منو مثلا نصیحت کنه
اخه یه موضوعی سر ارث به میراث با بابام اینا داشتیم
همون موقع هم بدونی چه حرفا شنیدم
چه بلاها سرم اورد شوهرم
دق داد منو
اخرین کلیپ رو نمیدونم چرا فرستاد والا
شایدم اشتباهی فرستاده شایدم نه نمیدونم
الان سوال من اینه جدا شدن درسته
من خیلی یرای خودم احترام قائلم نمیتونم تحمل کنم
ارسال نظر شما
تاپیک های به روز شده
17 ثانیه پیش
21 ثانیه پیش
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های امروز
