مادرمو جاریش تو یه اپارتمان زندگی میکردن پسر عموم بچه جاری منو مدام میزد منم کوچولو بودم تازه دندون در اورده بودم یه بار مادر بزرگن اونجا بود دید من دارم گریه میکنم به مادرم اعتراض کرد مادرم گفت هرچی بگیم دعوای بین دو جاری میشه
مادر بزرگم گفت پس یادش بده از حق خودش دفاع کنه من داشتم گریه میکردم با پسر عموم صدامون کرد بهم گفت چیکارت کرده گفتم گاز
پسر عمومو گرفت گفت همون کارو انجام بده😂مامانم میگن نامردی نکردی همچین گوشتشو کتدی دیگه هیچوقت سمتت نیوند